سلام
من و شوهرم چندسال همو میخواستیم ولی مادرشوهرم مخالف بود. ۴سال کلنجار رفتیم راضی شه. همش میگفت ازین دختره بدم میاد... بعد که ازدواج کردیم همش به شوهرم میگفت من ازین دختره بدم میاد رفتاراش آزارم میده چرا ازدواج کردی. خلاصه یروز جلوش درومدم گفتم دیگه این حرفو نزن. دعوای اساسی شد که خودتو بزور چپوندی تو خانوادمون و ازین حرفا. بلاخره شوهرم جلوش دروخد گفت دیگه ازین حرفا نزنه
مشکلی که الان دارم اینه که... دلش میخواد شوهرم همه چیزو بهش میگه مثلا زنگ میزنه به شوهرم گله میکنه که چرا رفتید فلان مهمونی به من نگفتی چرا فلانی زنگ زد به من نگفتی!
شوهرمم میگه ببخشید یادم رفت
به شوهرم میگم چرا استنطاق میکنه؟ میگه من وظیفه دارم توقعاتشو برآورده کنم