بابام پشت خونش یه زمین بهمون داده بود قراربود ما اونجا خونه بسازیم یه خونه تقریا ۸۰ تا۹۰ متری برای هزیته ساختشم دوتیکه زمین داریم میخواست اوتارو بفروشه حالا امروز رقته خونه خووهرش از وقتی برگشته میگه من دوتیکه رو تمیفروشم فقط یکی رو میفروشم اونم یه خونه یه طبقه کوجیک به زور میشه باهاش ساخت
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
الان دوماهه به مندس گفته برامون نقشه بکشه هردفعه از تقشه ایراد میگرفت تا ایندفعه نقشه خوبی درآورده حالا امروز خواهرش اینا گوششو پر کردن که زمینتو نفروش یه خونه کوجیک بساز اون باشه سرمایت ولی ما ازاول قرار بود هردورو بفروشیم یه خونه تمیز بسازیم تو این دوماهم هزاربار نظرشو برگردوننده بهد میگه به هیچکی اجازه نمیدم دخالت کنه منظورش منم وگرنه خانواده خودش که هر روز یچیز میگن اینم حرف اونارو میزنه
خرجش زیاد میشه مجبوره بفروشه الان بهش پیله نکن سر فرصت وقتی جو آرومه و طبق حوصله و سیاست لاها ...
میگه میخوام به مهندس بگم یه خونه ۵۰ ۶۰ متری کرسی بلند طراحی کنه که خرجش زیاد نشه ازاین عصبانیم دوماهه منو به امید خونه دوطبقه گذاشته با حرف خواهرش اینا عوض شده