منو جاریم خیلی باهم خوبیم پسرم ۲ سالشه هیچی نمیفهمه دختر جاریمم ۴سالشه خونه پدرشوهرم هردو داشتن باهم بازی میکردن ی دفعه دعواشون شد سر چیز الکی دختر جاریم یکی به پسرم زد پسرمم یکی زد بهش دوباره اون زد پسرم خیلی لجش گرفتم چنگ زد به موهاش خدا شاهده خیلییی ناراحت شدم خودمم گریه میکردم هرکاری میکردیم پسرم دستشو باز نمیکرد ی دفعه مادرشوهرم اومد یکی محکم زد تو سر پسرم گفت این سگو بردار گفتم سگ نیست بچس اینم نوته بعد دختر جاریم میکشید اونم بیشتر دردش میومد میگفتم تو فقط برو کنار من خودم جداشون میکردم این زن بدترش میکرد جو میداد خیلی ناراحتم میگفت یبار دیگه باهاش دعوا کنی حق نداری بیای اینجا از جاریم خیلی معذرت خواهی کردم ولی باز عذاب وجدان دارم که پسرم موهاش کشید