اسی جان گرسنگی من تقصیر تو بود من درد شاش داشتم از وقتی گفتی گرسنمه به من هم سرایت کرد ای بابا دوباره یواشکی رفتم ببینم تموم نشد عملیات برم دسشویی طرف مثل نمیدونم چی بگم بابامه زشته خوابیده دمر روش انگار میخاد اهه حالم از شوهر کردن به هم میخوره
ببینید خانوما منو ببخشید که مطرح کردم من دختر بی ادبی نیستم خواهشا لطفا وقتی شب کاری دارید مواظب بچه هاتون باشید اینی که گفتم الان توی پیامام دوستم سرش اومده و مامانش هم عضواین سایته خانم الف جیم که منو لایک میکنی و میدونی مادر من و پدرم الان پیش هم نیستن حداقل درخواستمو رد نمیکردی که اینجا نگم نمیخاستم بگم این گفتم که شبای ایجوری درب اتاقتو ببند که فاطو به من نگه ، خوب میتونی راپرت منو بدی بابا مامانم خودتو جم کن وقتی یه جاهایی منو ریپلای میکردی میشناختمت
واي خيلي باحالين كلي خنديدم از دستتون😂😂😂
تازه چقد درخواست دادم بهش رد کرد رفتم تو تاپیکاش همشو قفل کرده بود چن روز پیش به خونوادم گفته که آشا چرا میاد تو سایت زنان حامله پدرم خجالت کشیده بود گوشیم آوردم دادم بهش رفت تاپیکام خوند و کلی خودم خجل شدم بابام آدم فهمیده ای هست و بعدش بهش گفت چاقو را میشه ازش پوست خیار گرفت آدم هم کشت
هیچی بابا یه خانمی هست دخترش رفیق منه همسایمونه فامیل هم هست یه دختر دارن و دو پسر کوچک دختره بندی خدا صب تا شب کار میکنه خسته از بیرون میاد گوشیش ساده هست حقوقشو باباش میگیره امشب بهم پیام داد پدر مادرم دس به کار شدن و روبرو نور گوشی هم میندازن رو خودشون هم خجالت میکشه هم بدخواب شده هم بزرگه هیجده نوزده سالشه اذیت میشه بهم پیام داد به مامانم تو سایت یه جوری حالی کن که درو ببنده درسته گرمه هوا ولی چن لحظه ببند ولی لحظه کشید به ساعت ها هر چقد درخواست دادم رد کرد رفتم تاپیکای قدیمیش هم قفل بود و نمیشد بهش اس بدم بنا به یه دلایل امنیتی خودم نمیخاستم شمارمو داشته باشه این شد که شوخی شوخی آخرش حرفمو بهش زدم
