2703
2553

آره عمل کن حتماااا

دوست دارم مامان بشم🥺❤میشه دعام کنی🌙خداجــونم شڪــرت تو بهتـــرین رفــــق منـے🌱🌿🌎با من بی ادبی حرف نزنید🤗منو تگ کنید تو تپیکای خوب و انرژی +  دیگه وارد تاپیڪ خیانت و مادر شوهری نمیشم...اگه دیدید هستم تذڪر بدین حتما😘 برای حاجات دلم یدونه صلوات میفرستید؟؟؟من تا پایان تیکر یه خانوم فعال 👮‍♀️پرانرژی💃 جذاب 👸و خوش اخلاق و آروم خواهم شد😘🤩باردارنیستم ولی آرزو  دارم یه مامان جذاب و آروم و با حوصله باشم🥰😇متاهل و متعهد عاشق♥️این دو جمله تو ذهنتون باشه همیشه✔1️⃣صلاح مملکت خویش خسروان دانند2️⃣کم گوی و گزیده گوی چون دُر.......تا جملات زیبای بعدی بدرود

بهبچ وجه

مراحل روشنفکری در ایران😎:۱_مخالفت با دین و مذهب ۲_بیان تک جملاتی از نیچه وصادق هدایت و فروغ فرخزاد و...،۳_نگهداری سگ و گربه و آن را بیشتر از فرزند نداشته دوست داشتن🙈۴_مخالفت با چيزي که بقیه موافقند و موافقت با چيزي که بقیه مخالفند.۵_رسیدن به نهایت خودخواهی با این الگو که هرچیزی که سبب ناراحتی توست از زندگی حذفش کن به جای اینکه راه حل را دریابی....مراحل روشنفکری واقعی😶:1_احترام به تمامی مذاهب و ادیان😋 2_کسب اطلاعات و ارائه مطلب از منبع درست نه از ذهن خود، 🙃3_ ادب ادب ادب😌4_شخصیت بسیار والا 5_مطالعه کتاب و مقاله...این امضا برای تفکر است، لطفا مهربان باشیم🥰

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥 

من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود و حتی توی تعطیلی های عید هم هستن. 

بیا اینم لینکش ایشالا مشکلت حل میشه 💕🌷

2720

دوست داری عمل کن

هر انسانی در طول زندگیش به دنبال معجزه میگردد.‌ و آن را در همه جا جست و جو می‌کند. در حالی که معجزه همین جاست. درون قلب هر انسانی.  آن جا که نیرو و اراده ی جز خداوند در جهان تصور نمیکنی . معجزه از ایمان شکل میگیرد. 
2714

خیلی عمل لازم نیستی اما اگر حس میکنی دوستش نداری حتما عمل کن چون توی اعتماد بنفست تاثیر داره

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687