هی خاستم چیزی بگم گفتم شاید منظوری نداره تا دیروز دوباره به شوهرم زنگ زد اعصابم خورد شد شوهرم گوشی رو گرفت سرد برخورد کرد بعد گفتم بده من باهاش خیلی خشک حرف زدم میگفت چندبار با آقام زنگ زدم به شوهرت صحبت کردیم هی میگفت تو نیستی نکنه خجالت میکشی بخدا صداش حالمو بهم میزد گفتم نه بودم اتفاقا خوشم نمیاد کسی و نشناسم حرف بزنم آخه آدم حرفی برا گفتن نداره .طرف سه تا بچه داره همش هم دعوا دارن و یه بار خواستن جدا شن اینو رفیق طرف ک رفیق قبلی شوهرمه گفته خودشم یه چیزایی گفته ک معتاده زنش هم میخواد جدا شه
بنظرتون این بار زنگ زد چه رفتاری کنم
شوهرشو بندازه بيرون
من اينقدرررررر از ادمهاي مزاحم بدم مياد
بي دعوت و برنامه زنگ ميزنن، مهموني ميان، احساس صميميت ميكنن
امكان نداره بتونم تحمل كنم
كات ميكنم
آدم بايد حد خودشو بدونه
اصن نمیشناسم خب حرفی هم ندارم برا گفتن هی زرت و زرت زنگ میزنه .چندبار شمارشو دیدم تو گوشی شوهرم ک اون زنگ زده بود شوهرم کلا یکم میترسه این جور مواقع ازم میگفت شوهره بود ولی خانمه صحبت کرد گفت چندبار زنگ زدم پرو حتی اگ‌منظوری نداره چ نیازیه بزنگع همش
شوهرم یه دوست داشت از مجردی باهم دوست بودن بعد ما عقد کردیم یه ماه بعدش گفت دوستمم با یه دختر همکلاسی دانشگاهش داره عقد میکنن . اینا بعد عقد شون باهم اختلاف داشتن هی میومدن پیش ما درد دل .ما عروسی کردیم اینا هنوز به سر کله هم می پریدن .یروز زنش به من زنگ زد گفت میخوام بیام خونتون با نامزدم قهریم بیام به شوهرت بگو زنگ بزنه بهش اونم دعوت کنه اونجا همو ببینیم اشتی مون بدیم انگار بد جور دعوا کرده بودن پسره میگفت طلاق .منم گفتم بیا این اومد خونه ما شوهرمم زنگ زد به پسره اونم گفت شب میام .زنش تا شب خونه ما بود قشنگ مانتو و شالشو در اورد با تاپ و ساپورت جلو شوهر من ویراژ میداد منم خوشم نمیومد شوهرمم دید اینحوریه به بهونه خرید رفت بیرون که زیاد نباشه .شب همینکه شوهرش اومد و ایفن زد خانم بدو بدو رفت مانتو و شالشو پوشید قشنگ حجابش رعایت کرد .بعد اینکه اومد و کلی باهم بحث کردن و دعوا و اینا اخر مثلا ما اشتی شون دادیم رفتن .بعدش یکی دوبار به شوهرم زنگ میزد .اونروزم هی به من میگفت چقدر همسرت مهربونه چقدر با شعوره خوش به حالت .منم حساس شدم .اخر سر به شوهرم گفتم تو با این پسره از قبل ازدواج دوستی ولی من اصلا از زنش خوشم نمیاد چجوری میتونیم باهاشون قطع ارتباط کنیم .شوهرم گفت به راحتی وقتی عروسی گرفتن نمیریم تا دیگه نیان .همینکارو کردیم اونام کلا دیگه نیومدن انگار ناراحت شدن نرفتیم جشن شون
همسر من یه آدمی هست همجوره طرفدار داره تاالان که هشت سال از زندگیمون گذشته نمازشوقضانکرده روزه نخورده از اونوورش همجوره اهل مد تیپ زنی هست یه تیپهای میزنه هرجابریم زنآ دخترآ ازم میپرسن لباسآشا کی از اروپا میفرسته بااینکه خودم اهل تجملات نیستم همجوره سرزبون داره هرجابریم طرفدارداره ولی تاالان اجازه نداده هیچکس بجز اقوام به خونمون بیاد خیلی هم رفیق داره ولی میگه دوست ندارم بجزفامیلآمون کسی به حریم خصوصیمون بیاد
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
