بهش گفتم محمد فلانی(شوهر عمم)چنان عمرو زده همین جور خیس خون شده 😢😢😢😢
اونم غیرتی بازی دراورد کیییی غلط کردههه😠😠😠از کجا فهمیدی 😡😡😡
گفتم با چشای خودم دیدم بیا بریم نشونت بدم و آسه اسه رفتیم بالا و رفتیم تو اتاقو گفتم برو از بالا نایلونه نگاه کن خیلی چندشه اخه دست نزن بش😵😵😵😵
اونم نگاه کردو گفت چیزی معلوم نیس که و نایلونو برعکس کردو یه هین بلند کشیدو شروع کرد ناسزا گفتن فحش دادن😐😐😐 سریع همه چیرو گذاشتیم سر جاشو اومدیم بیرون ...
پسر عموم گفت هلن بیا انتقامم عممونو بگیریم 😠😠گفتم پایتم چه جووورمم😠😠😡
یکی یه سنگ تیز برداشتیمو رفتیم نفری یه خط ناقابل انداختیم رو ماشین شوهر عمم😐😐😶
بماند اون می گفت اول تو من می گفتم نعع اول تو
اخرم گفتیم ۳.۲.۱ باهم خطو زدیم😕😕
ولی عقده دلمون خالی نشد 😐😐 پسر عموم یکی از این چوبا که کش داشت بعد سنگ می نداختی برا بقیه داشت گفت بزار بیاد تو حیاط چشاشو در بیارم 😠😠
منم هندونه می زاشتم زیر بغلش که ارههه ما می تونیمو اینا 😎😎
بیچاره شوهر عمم اومد بره دست به اب😐😂
منم می گفتم محمد بزنش بزنششش 😝😝
اونم می گفت اههه هولم نکنو یهو ارش کمانگیر تیرو رها کرد ترپ خورد تو فرق سر شوهرعمم 😋😂😂
هاج و واج اینور اونورو نگا می کرد ولی ما بالا شیرونی بودیم نمی تونست مارو ببینه که😂😂😂
پاشده بودم قر می دادمو می گفتم ایول ایول عالی بوود😎😎 پسر عمومم می گفت ما اینیمم دیگه😎🤓
شب سر سفره که بودیم رفتم نشستم بغل دست شوهر عمم 😞😞که متوجه شدم پسر عموم داره خودشو می کشه یه چیزیو بم بفهمونه ...داشت اشاره می داد که قبل اینکه غذا رو بیارن من قاشق شوهر عممو تف مالی کنم 😂😂(طفلکی به شدت وسواسه😶)
منم قاشق خودمو دهنی کردمو اروم تا حواسش نبود جای قاشقارو عوض کردم 😎😎😎
چه قدر خوشحال بودم که چزوندیمش 😞😞
شب به بهانه تاب بازی رفتم تو حیاط و پسر عمومم اومدو چه قدر گل گفتیم و گل شنوفتیم😐😐 که بابا عالییی بودیم ... انتقام عممونو گرفتیم
حالا که بزرگ شدیم ...حالا که مخمون از آکبند دراومده...حالا که خاک بر سرمون شده ...هرکی اسم ماه عسل میاره مادو تا در افق محوووو میشیمو اصلا همو نگاه نمی کنیم😐😐😐😐
اخه خاک تو سر من ... 😟😟😟