وقتی وارد خونه میشم با نفرت تموم وارد میشم حالم از قیافه زنم بهم میخوره.... حالا من 7ماهمه و آقا 4ماه و نیمه باهام قهره و بهونشو کرده ماجراهای 2سال پیش ک با مامانش دعوام شد یا خواهرش!!!!!!در حالی ک من میدونم مشکل جنسی داره و اینا بهونشه و اعتیاد داره ولی ب چی نمیدونم دقیق... بچه ها دیگه برررریدم 4ماهو نیمه تحمل کردم و دم نزدم گفتم شاید بجه ب دنیا بیاد خوب شه... ولی هممممش میره بد منو میگه جلو ننه زبون نفهمش و خواهراش.... بخدا من اصلااا ب خانوادم نگفتم وگرنع بابام پدرشو درمیاره..... خواهراشم ملاحظه نمیکنن 2تا حرفم میذارن رو حرفای شوهرم میان میگن و منم خیییلی بهم استرس وارد میشه.... قبلا میگفتم بچه رو در هرصورت میبرم ولی دیدم خییییلی پروئن و بیشرف گفتم بچه واسه شما من میخوام برم دنبال ایندم.... اونام گفتم وااا ن تو بچه رو میخوای ن شوهرت گفتم خدا ب مامانت بد نده اون بزرگش کنه😢😢😢😢😢😢(بخدا از لج گفتم وگرنه این بچه تموووم دلخوشیمه)....شوهرم رفته گفته همش تقصیر شما بوده من یکی دیگه رو دوس داشتم اینو برام گرفتین بچه ها خیییییییلی دلم شکسته..... شغلش نظانیه دیروز رفتم دفتر قضایی گفتم شرایطم اینه و دیگه بریدم هییچکسم ندارم تو این شهر شوهرمم هر شب منو تنها میذارع آقائه شغل همسرمو پرسید واسمشو ولی من اسمشو نگفتم ک مبادا براش بد شه.... گف دختر عزیزم بذار شوهرت چن جلسه بیاد ولسه مشاوره ک بهش بگیم شرایط شما الان چ شرایط حساسیه و باید مراعات کنه بهت قول میدم همکاراشم نمیفهمن.... حالا چون خواهراش پشتم گفتن ما موندیم وقتی داداشمون نمیخوادش چرررا نمیره؟!😢😢😢😢😢منم میخوام ب این آقا بگم ک ب شوهرم بزنگه ک بره پیشش هم واسه مشاوره هم اینکه شوهرم یکم بترسه .... نظرتون؟؟؟