عشقم با پسر خالم سازگاری ندارن یه حالت دشمنن و سر من دعوا و کتک کاری کردن☹️😕بعدش دختر داییم گفت دارن دعوا میکنن دیدم عشقم داره میره خونشون با صورت پاچیده از لباش خون میمود پسر خالم رو هم تا نفتش بیاد زده🙁اومدم خونشون داش با مامانش دعوا میکرد شیشه ها رو میشکوند یهو دستشو برید (جاش مونده وقتی میبینم دلم خون میشه😓😰) بعدش مامانش منو نفرین کرد گفت سر توئه پسرم آروم قرار نداره هر بلایی سرمون بیاد از دست توئه😔😞 بعدش یه سیلی محکم زد تو صورتم هولم داد منم افتادم بعدش سرم به میز تلویزون خورد داشتم گریه میکردم ک پسره با تندی رفت جلو مامانش وایساد گفت چرا عشقمو نفرین میکنی حق نداری دستتو بلند کنی هر کاریم بکنی نمیتونی ما رو جدا کنی حتا با ازدواجمون هم مخالف باشی بازم آی نور مال منه🙁😶☹️ بخدا من تقصیری ندارم پسر خالم و عشقم خودشون دعوا کردن من نگفتم ک دعوا کنین🤦🏻♀️🤷🏻♀️الان مامانش حتا محل نمیزاره برام🙁😔 منو بیخیال.... چطوری عشقمو با مامانش آشتی بدم 😥😭باباش ناراحتی قلبی داشته وقتی این موضوع رو فهمید حالش بد شد الان تو بیمارستانه☹️😔خدا جونمو بگیره باعث شدم یه خانواده پاچیده بشه😰😓😭