شوهرم توجمع خیلی صحبت میکنه بعد بقیه خودشونوباکلاس میگیرن وکم حرف میزنن ولی شوهرمن نه فقط چیز خنده دارمیگه ک بقیه بخندن کلاسم براش مهم نیست اعصابم خورد میشه ازکاراش
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بنظرشماهم اینجوری بده ؟اخه دیدم یکی ازفامیلای شوهرم اسم شوهرمو گفت وخندید خیلی بدم اومد
امتحانش که ضرر نداره عزیزم
در ضمن یادت باشه این کارو که کردی بعد تو خونه پیشه خودت که شوخی کرد به شوخیش بخندو روی خوش نشون بده
بگو من دوست دارم پیشه من شوخی کنی
خوش حال میشم اما پیشه بقیه این کارت منو خیلی ناراحت میکنه
کاربری چهارم هفده سال پیش بین خرید گوشی لمسی که تازه مد شده بودو تختخواب من تخت خوابو انتخاب کردم چون دلم زندگی و عشق و دوست داشتن میخواست ،نه کامپیوترو دوست داشتم نه گوشی نه بلوتوث نه کلیپ نه عکس نه فیلم ، من مجازی رو نمیخواستم من واقعیتو با خوبیها دوست داشتم چون احساسی و واابسته بودم اما ده سال بعد بالاخره دوتایی با چه شوقی گوشی خریدیم، با اومدن تلگرام ، واتساپ و اینستاااااا تو باخیانتات ذاته واقعیتو نشون دادی، حس کردم ، باور کردم بعد ازون سرو صدا ها و دعواهایه شدید تحقیر شدم خورد شدم، حس کردم بازی خوردم، بچه رو وسیله زجرکش کردن من کردی به خاطر بچم باید شاد بودم و میخندیدم و زندگی میکردم دو سال طول کشید تا سرپا شدم اما شما رو از توی خونه ی دلم و قلبم انداختم بیرون، گذشت تا امروز من زنی شدم مستقل محکم و قوی ،سخت بود اما تونستم ، همه ی برنامه هایه موبایلو یاد گرفتم اما درست ازش استفاده میکنم به شما بارها گفته ام برو همه ی پولها و اموال را هم بردار فقط برو بزار یه صبح که بلند میشم شمارو نبینم و از ته دل دوباره بخندم مگر چند بار زندگی میکنم اما شما مرا رها نمیکنی باشه این نیز بگذرد، میدانم گوشیم راپنهانی برمیداری حرفایه دلم را میخوانی پس بخون شما جوونیه منو به لجن کشیدین قطعا اگر عمرمن به این دنیا باشد پیری شما را به لجن خواهم کشید ، اما بدون شاید هیچ کس به اندازه ی من از اومدن فضایه مجازی خوش حال نیست زندگی را به کامم زهر مار کردی اما بهتر ازین بود که تو پیری میفهمیدم بهم خیانت کردی و اتش میگرفتم و کاری از دستم بر نمیامد پس خدایا بازم شکرت الان حداقل احساسم بزرگ ترین سرمایه ام را خرجت نمی کنم ارزوی بوسیدن و دوست داشتنت را تا ابد به دلت خواهم گذاشت 💏 💑 خانومی که امضامو میخونی من راز دلمو فقط برا این نوشتم که گذشتم یادم نره و از یه سوراخ ده بار گزیده نشم ،پس ممنون میشم که به خاطر امضام منو لایک نکنین و سوال نپرسین چون دوست ندارم هر روز برام یاداوری بشه🌹
شوهر منم اینجوریه خیلی تو جمع میگه و میخنده😂کلا همه جا همینطوریه چه تو مهمونی چه تو خلوت منم عاشق همین اخلافشم😄سخت نگیر بابا خیلیم خوبه ادم با همچین مردی هیچ وقت پیر نمیشه😁
گاهی اوقات باید از کنار اونایی که با محبت هار کردی بگذری و بگی"چخه"🙂
بنظرشماهم اینجوری بده ؟اخه دیدم یکی ازفامیلای شوهرم اسم شوهرمو گفت وخندید خیلی بدم اومد
اره بده
بعدا بقیه دستش میندازن و شاید مسخرش کنن
کاربری چهارم هفده سال پیش بین خرید گوشی لمسی که تازه مد شده بودو تختخواب من تخت خوابو انتخاب کردم چون دلم زندگی و عشق و دوست داشتن میخواست ،نه کامپیوترو دوست داشتم نه گوشی نه بلوتوث نه کلیپ نه عکس نه فیلم ، من مجازی رو نمیخواستم من واقعیتو با خوبیها دوست داشتم چون احساسی و واابسته بودم اما ده سال بعد بالاخره دوتایی با چه شوقی گوشی خریدیم، با اومدن تلگرام ، واتساپ و اینستاااااا تو باخیانتات ذاته واقعیتو نشون دادی، حس کردم ، باور کردم بعد ازون سرو صدا ها و دعواهایه شدید تحقیر شدم خورد شدم، حس کردم بازی خوردم، بچه رو وسیله زجرکش کردن من کردی به خاطر بچم باید شاد بودم و میخندیدم و زندگی میکردم دو سال طول کشید تا سرپا شدم اما شما رو از توی خونه ی دلم و قلبم انداختم بیرون، گذشت تا امروز من زنی شدم مستقل محکم و قوی ،سخت بود اما تونستم ، همه ی برنامه هایه موبایلو یاد گرفتم اما درست ازش استفاده میکنم به شما بارها گفته ام برو همه ی پولها و اموال را هم بردار فقط برو بزار یه صبح که بلند میشم شمارو نبینم و از ته دل دوباره بخندم مگر چند بار زندگی میکنم اما شما مرا رها نمیکنی باشه این نیز بگذرد، میدانم گوشیم راپنهانی برمیداری حرفایه دلم را میخوانی پس بخون شما جوونیه منو به لجن کشیدین قطعا اگر عمرمن به این دنیا باشد پیری شما را به لجن خواهم کشید ، اما بدون شاید هیچ کس به اندازه ی من از اومدن فضایه مجازی خوش حال نیست زندگی را به کامم زهر مار کردی اما بهتر ازین بود که تو پیری میفهمیدم بهم خیانت کردی و اتش میگرفتم و کاری از دستم بر نمیامد پس خدایا بازم شکرت الان حداقل احساسم بزرگ ترین سرمایه ام را خرجت نمی کنم ارزوی بوسیدن و دوست داشتنت را تا ابد به دلت خواهم گذاشت 💏 💑 خانومی که امضامو میخونی من راز دلمو فقط برا این نوشتم که گذشتم یادم نره و از یه سوراخ ده بار گزیده نشم ،پس ممنون میشم که به خاطر امضام منو لایک نکنین و سوال نپرسین چون دوست ندارم هر روز برام یاداوری بشه🌹
من هميشه ميگم مگه من چقد ميخوام عمر كنم كه بخوام با غرور و غم و غصه و اين چيزا سر كنم الان سعي ميكنم بخندم خوشحال باشم با اينكه هزار حور مشكل و بدبختي دارم برو خوشحال باش كه شوهرت ذاتن ادم شوخيه و خوشحالي ديگران واسش مهمه خوشحال باش خداروشكر كن كه داري دركنار همچين ادمي زندگي ميكني بخدا اينو جدي ميگم