2726

من‌کاربری دیگه داشتم نخواستم شنایایی شم اینو ساختم و اومدم‌تا براتون ماجرایی رو تعریف کنم 

با یه پسر دوساله دوستم از دعوا و فحش و فحش کشی ها و قهرامون که بخوام صرف نظر کنم  این‌پسر به جز من دخترای دیگه ای تو زندگیش بودن 

حتی چندتا دوستی طولانی چندین ساله داشت  اما نسبت به همه با من بیشتر رفت و امد داشت و زیاد بیرون میرفتیم و به من نزدیک تر بود و حرف ازدواج بینمون بود اما خیلی قهر میکردین مثلا قهرای یکی‌دوماه داشتیم حتی   اما هرباری که بحثمون میشد میرفت و به اون دخترا نزدیک تر میشد تا لج منو در بیاره با اینکه بهم قول داده بود متعهد باشه اما اخرین بار هم که دعوامون شد همین کارو تکرار کرد

امروز داشتیم صحبت میکردیم اول گفت دوستت دارم بعد گفتم اگه داری چرا با کسی دیگه ای اول گفت اون همینجوری مهم نیست گفتم نباید باشه این نشون میده من تو اب نمکم واست اول میگفت نه بعد بهم گفت من‌نمیتونم رابطمو جدی کنم با تو سر این کارات و این رفتارات موقع دعوا واسه همین با یکی از اون دختر ها رابطمو ادامه دادم تا ببینم جریانمون چی‌میشه و منو مقایسه کرد با اون دختر و گفت اون همیشه احتراممو داشته اما تو تا بحثی پیش میاد به من فحش میدی (اینجوری هست اما من جواب فحش های خودشو میدم چون وقتی عصبی میشه بسیار بی ادب هم میشه ) 

منم گفتم اگر میخوای رابطمون جدی بشه باید کلا قید اون دخترو بزنی 

گفت اون واسم جدی نیست ولی نمیتونم کات کنم کاملا فعلا تا تکلیف رابطه منو تو مشخص نشه اون هستش 

 دیگه میل خودته هرکاری میخوای بکن 



منم بهش گفتم باشه راستش من میخواستم کنار تو بمونم چون فک میکردم دوستم داری اما میبینم نه اینجوری نیست و ادامه دادم و گفتم  بابای من وقتی جوون بوده یه سری زمین خریده توی تهران الان ارزش زمین ها  .... میلیارده 

و قراره بفروشه و پولشو نصف کنه بین‌من و خواهرم و به من ... میلیارد میرسه میخواستم با پولم‌یه فروشگاه بزرگ چند منظوره توی شهرمون بزنم و کنار هم زندگی کنیم و اونجا رو دوتایی باهم من و تو اداره کنیم اما این یکی‌دو روزه که دیدم به من‌علاقه نداری و رابطتو با اون دختر ادامه میدی دیگه با خانوادم صحبت کردم و  قراره با پولم یه اپارتمان توی فرمانیه تهران بخرم و بقیشو یه کافه یا رستوران یک جای خوب تهران بخرم و کلا زندگیمو ببرم‌تهران و اونجا بمونم 

گفت مبارکتون باشه  من با تو  مشکلی ندارم بیشتر سر اخلاقته بزار ببینم این دو سه روزه اخلاقت چطوره چی میشه رابطمون 

بعد چند دقیقه گفت اون دخترم کم کم سردش میکنم دیگه نمیرم دیدنش شهرشون 

دوباره بعد چند دقیقه گفت نظرت چیه یه مدت دیگه یعنی قبل عید نوروز  انگشتر دست هم کنیم نامزد کنیم‌منم به اون دختره بگم فلانی نامزدمه که بیخیال شه بره 

به نظرتون از روی طمع اینجوری شد ؟ 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

عجب رابطه ای.وفاداری و تعهد موج میزنه لامصب😐

هوای خوب مثل زن خوب استهمیشه نیست. ..زمانی هم که هست, دیرپا نیست.مرد اما پایدار تر است.اگر بد باشد, می تواند مدت ها بد بماند و اگر خوب باشد, به این زودی بد نمی شود اما زن عوض می شود با بچه, سن, رژیم, حرف, ماه, بود و نبود آفتاب, وقت خوش...زن را باید پرستاری کرد با عشق،حال آن که مرد می تواند نیرومند تر شود اگر به او نفرت بورزند
2728

نظر خودمو میگم فقط 

من بودم عمراااااااا عمراااااااا عمراااااااا دیگه بااین فرد ادامه نمیدادم ... ازدواج که نکردی خدااروشکر ادامه دادن  بااین آدم بلانسبتت دیوونگیه    به خدا ازدواج خیییلی چیزمهمیه زندگیتو به باد نده  خواهرانه میگم ....   فوقش یه مدت از دوریش ناراحت میشی   عاقلانه فردی رو که قراره تا عمر داری به پاش بمونی رو انتخا کن عزیزم 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز