سلام خانوما بعنوان یه مرد ازتون کمک میخام

من قضاوت نمیکنم ولی چیزی ک از حرفاتون برداشت کردم همینه اگه واقعا عاشق شما باشه از شما نمیترسه بجاش ارامش میگیره

منم دوران مجردیم باهیچ پسری هیچ نوع رابطه ای نداشتم خیلی هم خجالتی بودم مادرمم فوت شده بود و..

محرمیت منو همسرم دوماه طول کشید من تو این دوماه عاشق همسرم شده بودم بعد دوماه ک محرم شدیم من هیچ ترسی از همسرم نداشتم ازش ارامش گرفتم حتی با صحبت کردن باهاش حالا همه مثل هم نیستند ولی رفتار همسر شما یکم غیر عادیه اگه واقعا دوسش دارید پیش مشاور یا روان شناسی و..حتما مراجعه کنید انشالا ک مشکلتون حل بشه و خوشبخت بشید

سلام ب نظرم من دوستتون داره ولی ب زمان نیاز داره شاید بخاطر این باشه که پدر و مادرش فوت شدن و شاید اینکه اعتماد ب نفس نداره شما نباید کوتاه بیاید تا اون ب شما اعتماد کنه ب نظر من تصمیم ب ازدواج چیزی هست که ب تصمیم خودت بستگی داره اینکه کی وچه زمانی بخوای ازدواج کنی وللللی موندن تو ازدواج چیزی نیست که بخوای ب تنهایی براش تصمیم بگیری بهترین گزینه برای شما و نامزدتون فقط مشاوره هست

يكم حس دلسوزى و ترحم در صحبتهاى شما محسوس هست بنظرم رفتار همسرتون زياد غير عادى نيست چون خيلي از دخترهايي كه اهل دوست پسر نيستن ترس از اروابط زناشويي دارن شايد علت استرس ايشون از بودن كنار شما مربوط به همين باشه. يكى هم اينكه خيلي از دخترا دچار يك ترس و استرسي ميشن حتى بعد عقد خيلي ها پشيمون ميشن كه نكنه تصميم غلطي گرفتن ترس از تغيير شرايط و ورود به يك شرايط جديد هم ميتونه دليلش باشه . انقدر كم طاقت نباشين شما چون دوست دختر داشتى انتظار دارى همسرت دائم كنارت باشه يا كلى ذوق و شوق داشته باشه اما همه مثل هم نيستن بهش زمان بدين و انقدرر بزرگتراش رو درگير نكنين بجاشبا هم يه مشاور خوب برين

به نظر می رسه مشکل خاصی هست.حالا یا جسمی یا روحی که نمی خوان با شما روبرو بشن.بهتره چند وقت به حال خودش رهاش کنی بگید هر موقع آمادگی داشت خودش بگه یا اینکه اگه نمی تونه زودتر قضیه فیصله بدین

ببینید بنظر ممکنه از فوت پدر و مادرشون اسیب روحی دیده باشن، ولی منظور من اینه که ممکنه رفتارشون بخاطر یه تجربه ی تلخ در گذشته باشه از جانب شخص دیگه ای، یا مشکلی داشته باشن که بترسه شما بفهمید و ازش دست بکشید

اینقدر نگو خوشبخت کردنِ اون

بگو خوشبخت شدن خودمون

ببینید من نمیدونم خانومای سایت چطورن یا اینکه قبلا با کسی رابطه داشتن یا نه اما به نظره من تماااااام رفتار خانومتون طبیعیه.

منم وقتی عقد کردم با هیچ کس تا حالا رابطه ای نداشتم حتی یه بیرون رفتن ساده و وقتی که با همسرم عقد کردم با اینکه دوسش داشتم اما روز عقد غذا از گلوم پایین نمیرف.نمیتونستم تو چشاش نگاه کنم نمیتونستم راحتوبرم تو بغلش.همه اینا بخاطره اینه که تا به حال با مردی این قدر نزدیک نشده بودم.حتی تا چند روووز نمیتونستم غذا بخورم.اینا هیچ کدوووم نشانه دوست نداشتن نیست.همش واکنش طبیعیه بدنه به چیزی که تا به حال تجربه نداشتی.ولی شما داشتی واسه همینم هستش که راحت تر برخورد میکنی‌.کلا مردا راحت تر برخورد میکنن.جنس زن فرق میکنه.به خصوص اگرکه قبلا هم باکسی نبوده باشن.و شما باید ازین بابت خوشحال باشید.و از حیای خانومتون و از خجالت هاش لذت ببرید.من هم شبه عقد نمیتونستم راحت کناره همسرم بخوابم.چون تا به حال کناره مردی نخوابیده بودم‌.شما نباید توقع داشته باشید با خوندن یه ایه که بهمدیگه محرم شدید ایشون مثه زنوشوهرا رفتار کنن باشما‌.که اگر بکنن عجیبه و نشون میده قبلا هم رابطه ای بوده که این طور راحت برخورد میکنن.همههههه اینارو بذارید پای خجالت و حیا و اینکه تا به حال تجربه ای این چنین نداشتن با کسی.حتی اگه شما دستشون رو بگیرد و ایشون عرق کنه یا میل به غذا نداشته باشه و استرس داشته باشه به خدا طبیعیه.و نیاز به مشاوره نیس.یک مدتی زمان میخواد تا یکم طبیعی بشه.خوش به حالتون که همچین خانومی نصیبتون شده که تمااام چیزهاش اولین هاست و با شماس.

من خودم زنم و کاااامل درکش میکنم...

بهش سخت نگیرید و اذیتش نکنید.

موفق باشید.

با توجه به کامنتهایی که گذاشتید من متوجه شدم شما اون دخترو واقعا دوست دارید ودلتون می خواد که به دستش بیارید ولی شما کمی حس ترحم هم نسبت به ایشون دارید و نامزدتون هم بخاطر اتفاقی که واسش افتاده و والدینشو از دست داده قطعا دختر حساس و زود رنجی هست من فکر می کنم شما رو خیلی دوست داره ولی شاید بلد نیست ابراز کنه یا شما نتونستید اعتمادشو جلب کنید چون متاسفانه تو دوره ای زندگی می کنیم که اعتماد کردن خیلی سخت شده اون هم بین جوونها و زوجهای جون . اما در اینکه شما مرد خوبی هستی و سعی در خوشبخت کردنش داری شکی نیست پس بهتره حس ترحم رو نسبت بهش نداشته باشی و بهش وقت بدی و با آرامش باهاش کنار بیای؛ یعنی کاری کنی که خودش طرفت بیاد و باهات صمیمی بشه و بتونه بهت تکیه کنه چون برای یه زن خیلی مهمه که طرفش درکش کنه با دلش راه بیاد و به قولی نازشو بخره . مطمئنم این خانم دوستون داره ولی حساس و نگرانه .

برو سایت همدردی 

اینجا جنبه شوخی و فان داره

منم وقتی عقد کردم یک هفته توی شوک بودم شوهرم ازم دوری کرد منم حسابی مضطرب شدم 

یک مقدار طول کشید تا به شرایط جدیدم عادت کردم .

اما الان خوبیم 

البته به نظرم من و همسرم چشم خوردیم سرعقد 

شما هم احتمالا چشم خوردید 

تیپ و قیافه تون رو عادی تر کنید که توی چشم نباشید سعی کنید برید یه مشاور خوب و حاذق و بگید میخوایید زندگیتون رو درست کنید

اصلا جلوی دختر و خانواده اش و مشاور حرف از جدایی و دوست نداشتن نزنید...

همیشه بگو من عاشق زنمم میخوام زندگی خوبی برای دوتامون بسازم...

انقدرم نگو حس ترحم دارم یا میخوام خوشبختش کنم.شما نمیگرفتیش انقدرررر بودن ادمایی که بیان و این دخترو بگیرن.شما میخوای زندگی تشکیل بدی که هم خودت وهم این خانوم خوشبخت شه .با این تفکر فردا به مشکل میخوری .اینکه 4 سال بعد که تب و تاب عشقتون فروکش کرد و به همه جی با دید منطقی نگاه کردید همش یه صدایی تو وجودتون بگه من بهش لطف کردم من ترحم کردم باعث میشه که اشتباهات خودتونو نبینید و حق به جانب باشید که این خودش عامل خیلی از مشکلاته.لطفا اگه دوستش ندارید به طور 100 درصد و بخشیش ترحم هست بیشتر دقت کنید