2 سال با مامانم رفته بودم دستشویی من که جیش کردم دیدم مامانم یه نوار بهداشتی گذاشت تو لباسش گفتم چی بود گذاشتی تو شورت منم بزار نمی زاشت جیغ زدم لاستیک نوار رو کند گذاشت تو شورتم شورتمم کشید بالا من 🤐
تو پارک سوار یه وسیله بودم از اینا که میچرخه یه خانمه اومد گفت من دوست خالتم بیا بریم منم گفتم خالم مرده فک کنم ۵ سالم اینا بود یه تصویر خیلی مبهمی هم تو ذهنمه شب بود یه جای خیلی پرت با خونه اجری
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!
من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
دو سال خورده بودم شیطون بودم مهمون برامون ومد وقتی مامانم رفت چای بیاره مهمونمون یه پیر مرد بود چاقوی جیبیش در آورد گفت گوشتو میبرم یا زود بخواب منم سرمو کردم زیر پتو کوچلوم😐
سه سالگی
مامانم حامله بود ومن وداداشم جلوی شکمش نشسته بودیم شکمشو نوازش میکردیم خواهرم لگد میزد ذوق مرگ نیشدیم😂
یه بارم سه سالگی با کفشایی که بابابزرگم ازمکه اورده بود خیلی دوسشون داشتم روش گلدوزی بود رفتم امامزاده کفشامو دزدیدن 😔
دوسالگیم وقتی داشتن پسته هارو گونی میکرذن منم گذاشتن تو گونی با پسته ها بازی کنم ما محصولمون پسته اس دویستا عکس تو گونی پسته، تو باغ پسته تو خشک کن پسته و....
3 سالم بود از پله ها قل خوردم پایین
بابا بزرگم روی تخت مریض بود
زنداییم توی حساط یچیزی میشست
منم کنار بابابزرگم بهش یچیز میدادم
تاریخ و که چک میکنم میبینم یک ساله بودم اون زمان
زمان مرگ مادربزرگم که یک سال و نیمم بود دقیقققققق یادمه لحظه به لحظش 😞😞😞
فکذکنم وقتی ک مامانم منو رو پاش میخوابوند. سقفمون ابی بود
قدیمی ترین .دقیقا زمانی که یه امبولانس جلو در.یکی بغلم کرده و چشامو نگه داشته. منم هعی جیغ که ببینم اون ماشین چیه که همه دورش جمع شدن
مریض بودم مامانم داشت میگفت جانم جانم 😍
مامانم خودش میگه اونجا دو سالت بود
خاطرات 3سالگی یادمه همه هم مربوط به داییه مرحومم هست نمیدونم چرا شاید از بس شیطون بود من هم دورو ورش بودم
۵ ۶ سالم بود دزد منو برد😑😑
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
