از استرس و ترس مامان باباتون مجبور شدید ردش کنید؟؟
رفتار اون چی بود چه جوری بود ؟؟
با شما
برای من بی اجازه ی من رفت پیش بابام
وقتی فهمیدم داره میره
لج کردم گفتم مگه نگفته بودم تا من اجازه ندادم حق نداری بری
گفت من میرم خواستی جواب رد بدی بده
منم از ترس بابام و این رفتارش ( بی خبر رفتن )به بابام گفتم هر چی شما بگید
حرفاشو گوش کنید لطفا
من عاشقشم تنها مشکلم اینه نفر قبلی فامیلشه همین 😭
اینم بگم تو عقد جدا شده
پسر خوبیه تو اجتماع سمت بالایی داره
و درامد و خونه و اینا هم اکی هست همه چی
البته بابام از سمت من چیزی نگفته فقط نظرشو بیان کرده
گفته جوابم نه هست
حالا اون ادم میگه نمیخوامت دیگه
گفتم اشتباه کردم غلط گردم
میگه نمیخوامت از چشمم افتادی
نمیدونم چون باهاش رابطه داشتم البته خیلی نه ،
الان این حس بهش دست داده یا نه؟؟
همیشه میگفت اگه میخوای بخاطر رابطه زنم بشی نمیخوام
من میدونم تو دختر خیلی خوبی هستی و تا حالا با هیچکی نبودی و منو خیلی دوست داری😔
حتی از حرصش با موبایلش دوبار کوبوند به کمرم 😭😭
من دوییدم در رفتم
محلشونم بلد نبودم رفتم دم اتوبان چون اسنپ گیرم نمیومد
انقدر دوییدم ، داشتم اسنپ میگرفتم دیدم اومده دنبالم
در حدی که مونده بود بغلم کنه یا نه
دستشو گذاشت رو کمرم
میفهمیدم میخواد رعایت کنه مثلا
موندم بخدا😭😭
اس میدم ج نمیده