اگر دخترت قبولش میکنه و اونم مسئولیت نگهداری دخترتو میپذیره و زیرش نمیزنه چراکه نه تا جوونی ازدواج کن
اره خیلی خوبه خودم قبول دارم....
حتا دو سه بار دخترا خودشون بهش پیشنهاد ازدواج دادن یکیشون از اقوامش بود...
ولی من میترسم همش میگم خیلی زووووه باز ازدواج کنم
و نمیفمم عاشقش هستم یا ن
میترسم ازدواج کنیم همچنان بهش سرد باشم
همه مدلی در مورد دخترم باهاش حرف زدم.حتا خانوادش باهاش اتمام حجت کردن اگه میتونی دخترشو مثل دختر خودت بدونی میاییم خاستگاری
اونم میکه من با چن بار دیدن عاشق دختر شدم چون دختر توعه
حتا میگه خودمون باید زمانی بچه دار شیم که دخترت هم آمادگی داشته باشه و....از این حرفا
بنظرم با یه مشاور صحبت کن مشکل شما عدم اعتماده والا اون اقا مشکلی نداره خیلیم خوبه بالاخره شماهم نیاز داررید ازدواج کنید
عزیزم خوبی ها و بدی هاش و بدون اغراق بسنج
ببین معیارهای تو رو واسه یه ازدواج عاقلانه داره یا نه
اینا خیلی مهمه
اگه تونستی عاقلانه هش جواب مثبت بدی بعد به حساب بهش فکر کن ببین چقدر دوستش داری
چشماتو ببند فکر کن از دستش دادی چه حسی بهت دست میده
نمی‌خوای هر کاری کنی که دوباره به دستش بیاری
اگه جوابت به همه ی اینا مثبت مبارک باشه
اگه نه که بیخیال بازم موقعیت جدید پیش میاد
حق داری بترسی سخت شده اعتماد کردن
ایشالا بهترین اتفاق در انتظارت باشه
اینکه پا گداشت رو دلش و رفت ب امید اینکه ممکنه ی درصد برگردی سمت شوهرت، نشون میده خونواده براش چیز با ارزشی و با اخلاقه
اینکه خونوادشم دخترتو قبول کردن خوبه
اما ببین بچت دختره،زودتر ازدواج کنی بچه راحتتر اخت میشه اما قبلش با ی مشاور حرف بزن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
