بچه من دو تا جاری دارم،،جاری بزرگ من خیلی تنبله از اول کار نمیکرد ،،خونه مادر همسرم ،،ولی من خیلی کاریم کلا از کار فراری نیستم ، جاری کوچیکمم خوبه بد نیست نه به تنبلیه اونه نه مثل من خلاصه من هر وقت میرفتم خونه مادر همسرم تا ظرفاشونم جا به جا میکردم و گازم تمیز میکردم و هودم ،عید ها اثاث کشیام حتما میرفتم کمکشون ،،ولی الان ی ۶ ماه میرم فقط ظرف تو سفره میچینمو جمع میکنم چون فهمیدم لیاقت ندارن ،،فرق میذارن بین منو بزرگه
قبلا ها که ما کار میکردیم جاری بزرگم کار نمیکرد خواهر همسرم به ما یاد میداد اون جاری بزرگه اومد تو اشپزخونه ،،شروع کنین به تعارف با من که تو خسته ای بذار ظرفارو من بشورم اخه چقدر باید کار کنی تنهایی از اینجور حرفا
حالا دو بار اخری که من میرم خونشون همچنین کاریو خواهر همسرم با جاری بزرگم با من میکنن
مثل امروز که تا رفتم تو اشپزخونه جاری بزرگم به خواهر همسرم گفت بذار ظرفارو من بشورم تو تنهایی خسته میشی ما باید شعورمون برسه که تو غذا درست میکنی ماهم واستیم ظرف بشوریم
یا خود خواهر همسرم هی از مامانش تشکر میکنه که خیلی زحمت میکشی اینا
حالا من میخوام یجوری حالشونو بگیرم بسوزنمشون به نظرتون سری بعد که اینکارو کرد چی بهشون بگم که بسوزن ؟؟؟
اینم بگم جاری بزرگم هر روز اونجاس من دو هفته سه هفته یبار میرم