تا میبینه یه کم خوشی میکنم عصبانی میشه گیر میده و دعوا راه میندازه
اون شب تو حیاط داشتم ورزش میکردم لامپ حیاطو خاموش کرد همه جا تاریک منم تو همون تاریکی موندم
وقتی خواستگار میاد اصلا به خودش نمیگیره تحقیق کنه میگه خودتون برین
وقتی یکی حرف میزنه گوشاشو میگیره تا نشنوه
به خاطر یه لیوان آب یا چایی به مامانم دستور میده هیچکاریو نمیکنه
بی مسئولیت ترین و بداخلاقترین آدمیه که دیدم