من همسرم غریبه و توی خانوادشون فقط همسر منه که تحصیلکردس و بخاطر خصوصیاتی که داره همه خاله ها و عمه ها توقع داشتن دختراشون بگیره، وگرنه از لحاط مالی خیلی معمولیه
مادرشوهرمم اصرار داشته که دختر داییش رو باید حتما بگیره و کلا با شوهر من چپ افتاده
منو شوهرم بی نهایت به هم دیگه علاقه داریم
ولی مادرشوعرم هربار زنگ میزنه یا جایی باشیم تاکید میکنه که پسرم دخترداییش میخواسته نمیدونم چش شد و بهترین پسرم پسر دومم(برادرشوهرم ) و هروقت میریم وای نمیدونید مریم دو شکم زاییده بدون هیچ دکتری (اخه من چندسال طول کشید باردار شم) از هر پنجش یه هنر میریزه
شوهر من بی نهایت مهربون طوری ک خانوادم عاشقشن ولی این مادر کلا مخالف شوهر منکه نمیتونم
اما من الان موندم چکار کنم با این مادرشوهر ، شوهرم خیلی بهش گفته من هیچ وقت کسی رو نخواستم ولی بازم میگه من دل تورو بهتر خبرداشتم
بچها چکار کنم که پای شوهرم وسط نیاد چون دلم نمیخواد خاطرش ازرده شه یا ناراحت شه