2737
2734

اول خودم 

موبایل مامانمو شستم 

لباس مامانمو که با اون میخواست بره عروسی بااتو سوزوندم 

دستی ماشین کشیدم خورد به در

دوچرخه رو از بالای پشت بوم انداختم پایین

سر پسر عموم رو آتیش زدم 

سیم شارژر رو ریز ریز کردم با قیچی 

گوش خرگوش گاز گرفتم 

جوجه زبون بسته رو شستم

برام دعا کنید بهخاستم برسم ❤️ 

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728

من یادمه با بچه ها ،، تو حیاط خونه پیرمردی ک مرده بود ک ا ن د و م پیدا کرده بودیم بعد توشو اب پر کرده بودیم لامصب عین بادکنک بزرگ بزرگ شده بود پر اب ،،😂😂😂😂یادمه بخاطر چیز ندونسته اونم تنها یبار بخاطر اینکارم از مامانم چوب خوردم،،

خدایا مواظب عزیزانم باش🌻🌻لطفا برا سلامتی بچه هام صلوات بفرست

ساعت پنجه صبحه  

گفتم ساعتو اعلام کنم شاید به راه راست هدایت شدین  

نون و پنیر و پونه                                                              کپک زدیم تو خونه                                                    

من النگو هام رو کردم داخل دستگاه cd که ببینم چی نشون میده😑😑😑 گیر کردن اون تو

خدای خوبم؛  این شعر بخشی از احساس من نسبت به تو رو به تصویر میکشه ؛ " مرا هزار امید است و هر هزار تویی/شروع شادی و پایان انتظار  تویی  /بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت /چه بود غیر خزان ها اگر بهار تویی/دلم ز هر چه به غیر از تو بود خالی ماند / در این سرا تو بمان ای که  ماندگار تویی/شهاب زودگذر لحظه های بوالهوسی است /ستاره ای که بخندد به شام تار تویی /جهانیان همه گر تشنگان خون من اند/ چه باک زان همه دشمن چو دوست دار تویی /دلم صراحی لبریز آرزومندی است/ مرا  هزار امید است و هر هزار "تویی"شاعر:سیمین بهبهانی
2738

من داداشم خیلی گازم میگرفت محکم بغلم میکرد دیونه بود😂😂بچم بعد همه جای ممکنو گاز میگرفت منم جیغ میزدم ولم کن😂😂😂هرهر میخندید مسخره محکم تر میگرفت بعد یروز محکم نگهرم داشت گازم گرفت گفتم داداش ول کن بخدا جیش دارم 😂هیچی دیگ باور نکرد اخمق منم دستشویی کردم رو صورتشو لباساش 

موهاى خواهرمو جورى با قيچى چيدم كه مجبور شدن كچلش كنن 

دنبال داداشم دويدم خورد زمين صورتش خورد به گوشه كمد، بميرم براش 

بچه ها رو جمع ميكردم دورهم چراغو خاموش ميكردم ميترسوندمشون 

يه بارم با سن پسرداييمو چنان گازى گرفتم كه هنوز روم نميشه تو صورتش نگاه كنم 

فيزيك بعدها ثابت ميكند در روزهاى بارانى جاى خالى آدمها "بزرگتر" ميشود 
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز