من یه نویسنده ام : و برای نوشتن احتیاج به شنیدن داستان ها و روایات واقعی ادما دارم و حتی برای الهام گرفتم ممنون میشم خلاصه ایی سرگذشت ها و مشکلات و روزهای خوشتون رو با من درمیون بزارید 🤩🔥🌺
وویی چه باحال، فکر کنم من تنها کسیام که از خوابهام الهام میگیرم برای نوشتن😁
عزیز مادر سه سال از انتطار من میگذره و تو هنوز نیومدی. نمیدونی چقدر دوست دارم تورو به آغوش بکشم و عطر تنت رو استشمام کنم؛ اما افسوس که سهم من هرماه بیبی چک کاذب و تیتر بتای ۱.۱ لعنتی هست. فکر کنم دیگه خسته شدم. نه میخوام برم عمل و نه دکتر، چون فهمیدم خدا هم با من سر لج گذاشته، که اگه نذاشته بود بیبیچکام مثبت نمیشد و آزمایشام منفی.💔💔
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
داستان دختری که خدا به صورت معجزه آسا اونو به 12 سالگی برگردوند تا اشتباهاتش رو جبران کنه
واقعا جالبه اگه بخوام برگردم چقدر کار برای انجام دادن دارم ولی من تو اون سن عاشق شدم هرچند خیلی دور شدم از خانواده ام و بهش نرسیدم ولی بازم میخوام این اتفاق بیوفته حتی دردش هم جذاب بود و قشنگ بود رویاهای اخرشبش
من قوهی تخیلمم خیلی قویه، یه تیکهی کوچیک از خوابمم یادم باشه، یه رمان دویست، سیصد صفحهای یا بیشتر درست میکنم. یه مدته میخوام کانال بزنم درامد داشته باشم، بیخیال میشم هی. ولی تو ادامه بده
عزیز مادر سه سال از انتطار من میگذره و تو هنوز نیومدی. نمیدونی چقدر دوست دارم تورو به آغوش بکشم و عطر تنت رو استشمام کنم؛ اما افسوس که سهم من هرماه بیبی چک کاذب و تیتر بتای ۱.۱ لعنتی هست. فکر کنم دیگه خسته شدم. نه میخوام برم عمل و نه دکتر، چون فهمیدم خدا هم با من سر لج گذاشته، که اگه نذاشته بود بیبیچکام مثبت نمیشد و آزمایشام منفی.💔💔
من قوهی تخیلمم خیلی قویه، یه تیکهی کوچیک از خوابمم یادم باشه، یه رمان دویست، سیصد صفحهای یا بیشتر ...
بنظرم خیلی ارامش بخشه نوشتن حتی راحتر با درداش ادم کنار میاد سبک تر میشه و باعث میشه کمتر دلش بخواد با کسی حرف بزنه چون اینروزا اصلا با کسی نمیشه درد دل کرد یا زبون یکی دیگه میشنویش یا اسباب بازی دستش میشی
بنظرم خیلی ارامش بخشه نوشتن حتی راحتر با درداش ادم کنار میاد سبک تر میشه و باعث میشه کمتر دلش بخواد ...
اره دقیقا. ادم اینجوری سبک میشه چون تمام احساساتش رو روی رمان میاره. من ک به هر کی اعتماد کردم، اخرش مشکلاتمو کوبید تو سرم😓
عزیز مادر سه سال از انتطار من میگذره و تو هنوز نیومدی. نمیدونی چقدر دوست دارم تورو به آغوش بکشم و عطر تنت رو استشمام کنم؛ اما افسوس که سهم من هرماه بیبی چک کاذب و تیتر بتای ۱.۱ لعنتی هست. فکر کنم دیگه خسته شدم. نه میخوام برم عمل و نه دکتر، چون فهمیدم خدا هم با من سر لج گذاشته، که اگه نذاشته بود بیبیچکام مثبت نمیشد و آزمایشام منفی.💔💔