توچرانمی آیی؟
درها باز است
و خیابانها
چون سپیده دمی
برابر تو باز می شوند.
گل های افتابگردان خاموش رو بروی عکس تو خم میگردند
و سایه ها
گرفته و بوکشان
به جست و جوی شکاری می چرخند..
پ.ن!
درانتظار توام..
در چنان هوایی بیا
که گریز از تو ممکن نباشد..
تکلیف کنکورم روشن کردن!اره دیگه بازم حق با تو بود فیلسوف متفکر من!
من اینجا دارم باهمه لج میکنم..حتی باخودم..اشکام بی اختیار سرازیر میشن..
هی خودمو گول میزنم...ولی بازم...چشمم میوفته به عکست...
بامن غریبگی نکن...بامن که درگیر توام...
من همانم که شروعش کردی...نمیشود باور کن بدون تو نمیشود...!