یه بارم خیلی وقت پیش تاپیک زدم راجبش
اینا مغازه لوازم تحریر و مهندسی دارن منم به عنوان مشتری ازشون خرید میکردم قیافش اینا خیلی مظلوم مودب و خجالتیم بنظر میرسید یه بارم با بابام رفتم مغازشون و بابامو میشناسه چون پدر منم شغلش ازاده
بعد الان یه چند ماهیه از اینستای دوستم پیج منو پیدا کرده ... اوایل همینطوری پیام میداد منم جواب میدادم خیلی سرسنگین و اینا
بعد دیدم داره چراغ قرمز میده حوصله حاشیه رفتناشو نداشتم
خودم گفتم از من خوشت میاد؟
گفت اره دوستت دارم از خیلی وقت پیش که میومدی مغازمون
دوس دارم باهات اشنا بشم ... منم گفتم اشنایی به چه منظورم؟
گفت همیشه تو خونواده ما که به ازدواج ختم شده... منم چون علاقه ای بهش ندارم بهش جواب رد دادم
حتی بهش گفتم پدرم خوشش نمیاد ازین جور اشنایی ها و به منم اجازه نمیده
گفت اگه بخوای منو بیشتر بشناسی من به بابات میگم یا به بابای خودم میگم که باهاش صحبت کنه ولی من گفتم نه الان زوده و اینا من هنوز سنم کمه
خلاصه بهش خیلی محترمانه جواب منفی دادم و گفتم دیگه بهم پیام نده بابامم اگه بدونه بهم پیام دادی خیلی ناراحت میشه منم بهش نمیگم توام دیگه کشش نده
ولی هی استوریامو ریپ میکنه یا مثلا پستای عاشقونه میفرسته بهش هرچیم میگم گوش نمیده
دلمم نمیخواد بلاکش کنم اخه مشتری ثابت شون بودم و خیلی باهم چشم تو چشم شدیم
و خجالت میکشم بلاک کنم ...خودشم پسر مظلومیه دلم نمیاد بتوپم بهش یا دلشو بشکنم
بهشم گفتم برو پی زندگیت میگه منتظر میمونم عاشق کشته مرده من نیس فقط گیر داده به من