اینو یادم رفت😅😂
اولی پرسید چرا مامانم گفت میگه سنم کمه
میگه وا سن که رسید به بیست باید به حالش گریست ببینید چقدر ۲۰ رو رد کرده نه خیلی هم خوبه سنش😂
ما یه بار مادر و دختر اومدن خونمون مادره یه کلمه حرف میزد ده بار میگفت البته دختر کم نیست ها دختر زیاد هست
بعدم میگفت پسر قدو قواره ای نداره هیچی هم نداره یه مغازه داخل حیاط دراوردیم واسش
صحبت کشید به جهزیه مامانم گفت مادر حد توان جهزیه میدیم بلند شد گفت ممنون از پذیراییتون دختر خودش هاج و واج مونده بود، 😂
ازدواج سنتی همینه دیگه
عزیزم شما سکوت کردی؟؟مثل اون جوک میگفتی وامش عقب افتاده؟؟
اون خانمی هم‌که زنگ زد شرایط نگفت باید بهش میگفتید شرمتده ما غریبه مهمون نمیکنیم
برای من یکی زنگ زد کل افختخارات خانوادشونو ردیف کرد بعدش پرسید خونتون چنمتره؟ اجاره اییه یا شخصی؟ چند تا ملک دیگه دارین؟؟؟؟
همه هم معلم و استاد دانشگاه بودن خواهر و برادرهاش.
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
