دوستت دارد و از دور کنارش هستی
روی دیوار اتاق و سر کارش هستی
آخرین شاعر دیوانه تبارش هستی
دل من ساده کنم ، دار و ندارش هستی
دوستش داری و آر عاقبتش باخبری
دوستش داری و باید که دل از او نبری
دوستش داری و از خیر و شرش می گذری
دل من از تو چه پنهان که تو بسیار خری
دوستت دارد و یک بند تو را می خواهد
دوستت دارد و در بند تو را می خواهد
همه ی زندگیت چند ؟ تو را می خواهد
دل من گند زدی گند، تو را می خواهد