ازوقتی ویاربارداریم شروع ش(بدویارم)شوهرم منو بابچه ی کوچیک آورد خونه ی مادرم..که بیچاره خونه هم از خودش نیست..منم به خونه م ویاردارم واز تنهابودن میترسم.کمکی هم ندارم..مادرم مریضه وتعادل رونی نداره...از شوهرم خواستم خونه روعوض کنیم یه جانزدیک مادرم بگیریم..مشکلم اینه که شوهرم اصلا اهمیت به حرفم نمیده و اصلا نه سر زده نه بمازنگ زده...هیچ علاقه ای به زندگی نشون نمیده...خسته شدم از آوارگی واینجامعذب وبی پولم...خیلی درد میکشم...شماجای من بودید چکارمیکردید؟درخواست طلاق میکردید؟یا بهش بی محلی میکردید؟؟چجوری بهش حالی کنم که کارش اشتباهه؟؟چجوری باید بفهمه که داره کوتاهی میکنه درحقمون و نمیتونه هرظلمی خواست بکنه....
خانوادش شهرستانن واصلا توی زندگیش نیستند...