خواهرشوهر خیرندیده م... نشست زیرپای شوهرم که عروسی نگیره. نه عروسی گرفت نه برام سرویس طلا خرید نه هیچی.خانواده بیمعرفتش هیچکاری نکردن برام😔
جلو خانوادم انقد شرمنده و خجالتزده شدم.خانوادش هیچی حسابم نکردن😞
طلاهامو دزد برد انقد شوهرم تو سرم زد طلاهاشو و حرف بارم کرد.غرور پدرمو شکست.
هرلحظه و ساعت منتظر اجرای عدالت الهی ام و اینکه ببینم جواب دنیا رو به اینا.
کم زخم به قلبم نزدن....