جهاني دروغ يه دنيا غروب يه درد عميق يه تيزي تيغ يه قلب مريض يه اه غليظ يه دنيا محالو تو سينم گذاشتي رفيقم کجايي دقيقا کجايي تو بي من کجايي يه دنيا غريبم کجايي عزيزم بيا چشامو تو چشات بريزم نگو دل بردي خداي نکرده ببين خواب چشات با چشام چي کرده همه جارو گشتم کجايي عزيزم بيا رگامو تو خونت بريزم بيا روتورو کن منو زيرو کن بيا تا که زخمامو يه جوري روفوع کن عزيزم کجايي دقيقا کجايي تو بي من کجايي
عاشق شدن مثل گوش دادن به صدای پیانو توی یه کافه شلوغ می مونه،اگه بخوای به اون صدای قشنگ گوش کنی باید چشم هات رو ببندی از بقیه ی صداها بگذری و اون ها رو نشنوی,صدای خنده ها،گریه ها،به هم خوردن فنجون ها....تو واسم اون صدای قشنگ بودی که من به خاطرش هیچ صدایی رو نشنیدم:))
خواب زن چپه❌ خواب ظن چپه✔️......................گرگ باران دیده❌گرگ بالان دیده ✔️.................اول التماس میکنه بیاد تو زندگیت یه عالمه تلاش میکنه دوسش داشته باشی،عاشق که شدی میره و میگه منطقی باش ما به درد هم نمی خوریم
دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه میخواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که میخواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفتهای یکبار بروز میکنم🤗😍