عزیزم اصلا منظورم این نیست احساسات نشون بده ..ولی من نظر من اینه اگر مشتاق باشه حتی خیلی منطقی و اصلا نه از سر احساس اطلاع بده فعلا شرایط ام اینطور شده .. صحبت ها مثلا باشه بعد از بهبودی ام...نه که کلا اطلاع نده
خوشبخت تون پایدار عزیزم...
ولی اصلا ایشون خجالتی نیست..راحت جلسه ی اول بدون هیچ‌خجالتی جواب سوال های پدرم رو داد و با خودمن هم خیلی راحت صحبت کرد.مدیر مشاور املاکه..و خیلی هم اجتماعی بنظر اومد.....اگر خجالتی بود میذاشتم به حساب کم رو بودنش این تاخیرها رو
ی چیزی بگم یکم شادو سرزنده و پرانرژی باش اینجوری راحت تر طرفو جذب میکنی خیلی رسمی و سخت گیر به نظر میرسی خودمونی تر باش تو خواستگاری های بعدیت در عین وقارو نجابت البته
اسی جون بهترین کاری که الان میتونی بکنی سپردن کار دست خداست اگه از ته دلت و با ایمان قلبی باور داشته باشی که اگه خدا خیرت را در این ازدواج ببینه خودش جور میکنه دیگه اینقدر فکر و ذهنت درگیرش نیست فکر کن اصلا همچین کسی تو دنیا نیست چه بشه و چه نشه نشخوار فکریش تو این مدت آزاردهنده است.ببین فرق اون پسر با تو اینه که اون دیده دلیوری پیامش به تو نیومده ولی بی خیال بوده ولی تو با اینکه دیدی پیامت به اون رسیده بازم با یه خط دیگه امتحان کردی پس ببین چقدر ذهن تو درگیر تره البته حق داری خاصیت دختر همینه ولی خودتو از همه چیز بیشتر دوست داشته باش نزار بی خیالی یه آدم که حالا معلوم هم نیست دیگه ببینیش یا نه این همه روز فکرتو درگیر کرده باشه
امیدوارم متوجه منظورم باشی🌷
نمیدونم عزیزم..شاید حق با شما باشه...ولی اصلا سخت گیر نیستم....اگر هم به نظرش سخت گیر اومدم به خاطر اینکه فقط در صحبتهام گفتم من به زندگی زن سالاری ومرد سالاری اعتقاد ندارم..زن و شوهر باید هردو برای آرامش هم تلاش کنند یا گفتم اگر درزندگی خدایی نکرده به مشکلی خوردیم که نتونستیم حل اش کنیم من به مراجعه به مشاوره اصلح و باتجربه اعتقاد دارم وگرنه نه شرط خاصی تعیین کردم نه روی مسایل مالی مانور دادم...آخه جلسه ی اول هم نمیشه زیاد راحت و خودمونی بنظر رسید اون طوری هم میگن دختر خیلی مشتاقه...من کاملا عادی برخورد میکنم
سلام دوستان هستید لزفا کمکم کنید نتیجه ازمایش تیروعیدمو بفرستم‌نمیتونم تاپیک بزنم لطفا کمک کنید با اجازه اسی
درسته عزیزم...من خودم هم واقعا از خدا خواستم اگر خیرم در این ازدواج هست قرار بده...ولی واقعا نمیتونم بی خیال باشم..چون قبل از این هم خواستگاری های بی نتیجه داشتم..این هم نتیجه نده واقعا روحیه ام به هم میریزه...حس میکنم عزت و غرورم پیش خانواده و بدتر از اون اقوام اطرافم که باهاشون در یک آپارتمان زندگی میکنیم خیلی پایین میاد ...دست خودم نیست😔😔سنم 34سال شد...دیگه کشش این خواستگاری سنتی بی نتیجه رو ندارم
بنظرم نباید پیام میدادین بهش
قک میکنه چخبره! خودش بخاد پیام میده فکر نکنین
تازه شماره دادن اصلا درست نیست ینی چی!
کاش اصلا زندایین شمارتو نمیداد
