ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
من یه دخترم...من دخترونگی هامو با هیچی عوض نمی کنم ...نه با تماشای فوتبال از تو ورزشگاه...نه با ازاد بودن و گشت زدنای نصف شبا...نه با هیچیه هیچی ...دنیای دخترونمو فقط یه دختر می تونه لمس کنه ... مرا دختر خانوم می نامند مضمونی که جذابیتش نفس گیر است...دنیای دخترانه من نه با شمع نه با عروسک معنا پیدا نمی کند ...و نه با اشک و افسون اما تمام این ها را در بر می گیرد ...من نه ضعیفم نه ناتوان چرا که خداوند مرا بدون خشونت و زور بازو می پسندد...اشک ریختن ضعف من نیست قدرت روح من است...ما دختریم مهم نیست چند سالمونه هرچقدر هم که بزرگ شده باشیم...وقتی یه جا پارک خلوت می بینیم میریم میشینیم رو تاب ...با بیشترین شتاب تاب می خوریم...وقتی اسباب بازی فروشی میبینیم وامیسیم پشت شیشه و دونه دونه عروسکا رو نگاه می کنیم ... جا مدادیمون عروسکیه و توش پر از مدادا و خودکارای رنگا رنگه ...وقتی پاستیل و شکلات و بستنی های رنگارنگ می بینیم لبامونو جم می کنیم و می خوایم ...وقتی سوسک و عنکبوت می بینیم جیغ میزنیم و از سر کوله یکی بالا میریم ...روزی چند بار خودمون و تو ایینه نگاه می کنیم و جلوش اهنگ می خونیم و می رقصیم ...ما همینیم ...تو دختری گرون باش...سنگین باش...عاقل باش...قلبتو به هر کسی نده ...تنت رو به هر کسی نده...تو خانومی کن خدا هم برات خدایی کنه ... به سلامتی ما دخترا
یهوقتایی هم هیچی نمیدن😅من خودم چقدر مجبورم با سرمایهگذارها کنار بیام که فقط باشن🤦🏼♀️😅
ای آن که دیگر ندارمت بدان که همچنان از اعماق وجود دوستت دارم ؛ بدان هرگز توان تکرار خاطرات مشترکمان با شخص دیگری را ندارم؛ من بعد از تو هیچ وقت نخواستم گذرم به کافههای فردوسی بخوره؛ بعد از تو همیشه با بغض از میدان کاج رد شدم؛ وقتی بعد از تو رفتم شمال برای اولینبار دیگه از نگاه کردن به دریا لذت نبردم؛ دیگه توی تراسی که با هم هزارتا عکس داشتیم پام رو نذاشتم و حس میکردم اون خونهای که با ذوق چیده بودیم برام قفسه ولی هنوز همه چیز سرجاشه چون بعد از تو هیچکس سلیقهاش مثل تو نشد .دلم خیلی برات تنگ شده برای دیدن صورت قشنگت که نمیدونم خاک سرد و بیرحم باهاش چکار کرده؟دلم خیلی برای لمس دستهای گرمی که زیر خاک سرده تنگ شده.روزهای آخر بابت خیلی چیزها دلگیر بودم و نشد بیام پیشت و برای آخرین بار باهات وداع کنم چون باور نداشتم تو میری و فکر میکردم مثل همیشه میای و همه چیز رو از دلم در میاری...چون نشد خداحافظی کنیم داغ دلم هرروز تازهتر از قبل میشه حتی تو روز خاکسپاری نشد جمعیت رو کنار بزنم و بیام از ته دل گریه کنم و جیغ بزنم تا کمی سبک بشم و بغصم توی گلوم خفه شد آخه خیلی سخته که حتی نتونی اونقدری که دلت میخواد برای عزیز از دست رفتهات گریه کنی تا خالی بشی.کاش حداقل به خوابم بیای عزیزان لطفاً ازم نپرسید امضا در مورد چهکسی هست. ممنونم