دخترخالم هي به من ميگفت جداشو جداشو شمابه دردهم نميخوريدتوخيلي سري مطمئن باش به مشكل ميخوريدواينا منم واقعااا روم اثرگذاشته بود رفتم پيش مشاور ك گفت يكم فقط اونم سراينكه توبابات كارمند واون باباش ازاد بوده
ولي اصلااختلاف مشكل سازي نيست
حالاازاون روزه بامن انگارلج كرده بامن بدشده
بهش گفتم ميشه بيام اينوواسم بريزي روسي دي گفت نه من بلدنيستم درصورتي ك ميدونم بلده بارها خودش ريخته برام
يامثلاهمين ديروزمن ومامان جونم وخالم ودايي واسه تولدش نرفتيم بيرون چيزي بخريم هركدوم١٠٠كارت ب كارت كرديم براش چند ساعت بعدش گفتم ي شارژدهي ميشه بگيري شب ك بابام باباتو ديدبهش بده گفت ن ندارم
يامثلا بهش گفتم ميخوام برم سرخاك مامانم تنهام ميشه بياي باهام گفت ن همون ساعت امتحان دارم درصورتي ك نيم ساعت بعد همون ساعت زنگ زدم ديدم كافه ست ن امتحان واينا
اگه ازسردلسوزي گفت ب من جداشو پس چراانقدرررر بد داره الان بامن رفتارميكنه وقتي جدانشدم