سلام دوستان. سالهای گذشته را با محرمی سر کردم که هم چیز من هست ,همان که نیروی عظیم وپشتوانه ماست .وقتی که کارده غم تا مغز استخوان فرو میرود تنها او مداوای دردم را دارد . کوله بار غم را همیشه از دوشم با زلال نگاه واجابت رحیمانه او بر زمین میگذارم . همیشه از دوریش پر از دلهره تاریک بی پناهی میشوم وغم مرا در هم میشکند و میخواهم فریاد بزنم ,نه هرگز بی تو نمیتوانم .... و من سرشارم از یقین وجود او ,اویی که تنهاست خالق من وشماست وتدبیر گر امور عالمیان در دستان پر قدرت اوست. او عظمت کیهان بزرگ وعمق تحیر اقیانوس های بی کران است. او از هرشخصی به ما نزدیکتر واز هر قلبی به ما عطوف تر است. او ما را خلیفه در زمین قرار داد وقطعا هدفی از بودن ما متصور است رسالت وامانت بزرگ بر دوش ما نهاد.وما امده ایم در این چند صباح پر مخاطره دنیا به هدف نهایی خلقت دست یابیم. واما ما میتوانیم از دام روز مره گی ها در بیایم و در خلوتمان بیشتر به این منبع لایزال وانرژی عظیم متصل شویم وخانه قلب را زنده کرده ورونق بخشیم. ما نمیدانیم تا چه هنگام روی این کره خاکی میهمان هستیم اما میدانم قطعا به جایی خواهیم رفت که وطن من وشما میباشد .وما مسافرانی با توشه های سبک وسنگین وطن هستیم وطنی که اغوش لبریز از نور و صداقت او به روی انهایی که رسالت وهدفشان را از خلقت تمام کرده اند باز است.