ساعت ده رفتم دسشویی دیدم ی موش پرید روم دیگ نتونسم پاشم گلا ب روتون دسشوییم ریخ ب شلوارم چون گندم هس تو دسشویی قبلا شوهرم تو خونه میذاش تاالان بیس تا موش گرفتیم بعد ب زور پاشدم اومدم خونه تا ی دیقه نفس نداشتم ب زور تونسم نفس بکشم شوهرم عین خیالش نبود پاهام گرفته بود بعد گریه کردم فشم داد عوض اسنک ارومم کنه کارش اینه همش فش میده بعد الان هر دو رونم ب طرز عجیبی گرفته و درد میکن با گریه بیدارش کردم دوتا مشت زد ب پام و خابید با چش اشکی دارم مینویسم حالم داره بهم میخورخ از همف چی