میگه؛ خبر نداری چه قدر مردم اون جا بافرهنگن!
پرسیدم:چه طور مگه؟« گفت:میگفت اونجا زنها
با حداقل لباس، میآن تو خیابون و میگردن،
ولی حتی یكی نگاهشون نمیكنه😳😳
.بهش گفتم:یه نفر از روستا میره یه شهر ی كه هواش خیلی آلوده س، بعد میآدبرای این روستاییها میگه:كه آقا نمیدونید مردم شهر چه قدرباکلاسن!اونام همه دهنشون طاق میمونه که چه طور؟مگه اونا چه جور آدمایی هستن؟ 😳😳
میگه:من كه رفتم اونجا، از بس هوا آلوده بود،
همون روز گلوم و چشام حسابی سوزش گرفته بود،
روزای بعد هم، همه اش سرفه میكردم؛
ولی مردم اونجا رو که میدیدم اصلا انگارنه انگار!
هیچیشون نبود!بیخود نیس ما نمیتونیم اون جا زندگی کنیم، اونا خیلی فرهنگشون بالاتره.
گرفتید منظورم رو؟😐
مردم شهر از بس ریه هاشون آلوده شده و دود و دم براشون عادی شده، ممکنه دیگه به خاطر آلودگی سرفه نکنن؛ ولی این كه دیگه كلاس گذاشتن نداره!ریه ی آلوده رو.
مردم اروپا هم دقیقاً همینطور.
اونا از بس آلوده ی مسایل جنسی شدن، دیگه حساسیتشون رو
نسبت به جنس مقابل از دست داده ن.😶
این كه نشونه ی فرهنگ بالا نیس، عزیز من! 😟
این نشونه ی آلودگیه، نشونه ی عدم سالمته. اونا دیگه آدمای سالمی نیستن و به
خاطر همین عدم سالمته که صاف صاف از کنار هم رد میشن، بدون این که
بفهمن جنس مقابل یعنی چی!
.
الانم دوستم باهاام قهره😭😭😭😭😭