سلام امشب مامانم زنگ زد گفت پیتزا دارم درست میکنم پاشین بیاین من گفتم امشب شوهرم نیست نمیتونم بیام بعد اونا گفتن پس ما میایم
خالمم خونه مامانم بود گفت ماهم میایم
گفتم باشه بیاین بعد به شوهرم زنگ زدم گفتم که مامانم اینا دارن میان پیتزا دوست داری یه جوری بیا بخور
بعد یه ربع اومد خونه داد و هوار که چرا من نیستم مهمون دعوت میکنی چرا به من احترام نمیزاری خوبه تو خونه نباشی من مهمون دعوت کنم