2737
2734
عنوان

حق دارم؟

80 بازدید | 8 پست

از صبح زود با زنداداشم رفتم وقت دکتر داشت از اونور رفتم خونشون هوا گرم بود تا هوا خنک تر بشه بیام نیم ساعت پیش زنگ زدم شوهرم دیدم خونس با اینکه داداشم خیلییی اسرار کرد شام بمون شوهرتم بگو بیاد گفتم نه الان خسته اومده خونه تنها برم خونه یه شربتی درست کنم براش اومد سر خیابون دنبالم منو گذاشت داداششو با زنشو برد بیرون کار داشتن یعنی حق ندارم ناراحت شم؟؟چرا اخه هرکی هر کاری داره این ساده بدبختو میشناسه

❤️بدون تو یه مروارید مشکی بی صدف من ته مردابم           یه ماهی وسط دریاولی خب بی نفسو وصله قلابم❤️


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
خوب شما با زنداداشت رفتی اون چیزی گفت 

عزیزم من با یه خانم رفتم تنها نباشه این داداش بزرگوارش مگه فلجه آخه

❤️بدون تو یه مروارید مشکی بی صدف من ته مردابم           یه ماهی وسط دریاولی خب بی نفسو وصله قلابم❤️
یعنی شوهرت اونارو سوار کرد

بله خونه داداشش بغل خونمونه گفت زنگ زده کار داره من اومدم تو دیدم با اونا رفت

❤️بدون تو یه مروارید مشکی بی صدف من ته مردابم           یه ماهی وسط دریاولی خب بی نفسو وصله قلابم❤️
عزیزم من با یه خانم رفتم تنها نباشه این داداش بزرگوارش مگه فلجه آخه

زنداداشت ادم متاهل بزرگ نمی تونس دکتر تنهایی بره! حرفی که در مورد برادرشوهرت زدی میشه در مورد زنداداشت هم بگی منتهی مساله اینه چیزی که برای خانواده خودمون خوبه شوهرمون برای خانواده شوهر انجام بده بد هست

2738

همسر برادرتون نیاز به همراه داشت شما همراهیش کردی، ایشون هم رفت کمک برادرش. 

درست نیست بگی مگه برادرش فلجه، چون ایشون هم می تونه بگه مگه برادرت فلجه با خانمش بره دکتر که شما بری. 


کلا این مسائل رو برای خودت بزرگ نکن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730