گفت اگه تو بگیری هرکاری میکنم منم ازت بگیرم،بعد تومیخوام جهان نباشه،گفتم پس بچمون چی؟گفت بعد منوتو اون باشه که چی؟بیوفته زیردست کی؟
میگفت شاید دووم بیارم یه هفته ده روز یه ماه بری خونه بابات بدونم هستی بتونم زندگی کنم اما ناموسا بدون تو نمیتونم میمیرم،خیلی به دلم چسبید حرفاش اصلا انگار قدرت گرفتم خوب شدم،من توی بارداریم کرونا گرفتم آذر ماه،با تبی که از۴۰درجه نمیومد پایین و توی پاشویه آب بخارمیشد از روی دست و پام،باسرفه های مداومی که همه ی مریضای بخش مادران پرخطر صداشون دراومده بودو بی خواب بودن،تویه اتاق تنها ایزوله بودم و حق رفتن توی راهرو رو نداشتم،اکسیژن داشتم و یک هفته تمام دارو گرفتم تا یکم روپاشدم،۳۵هفته بودم و قطعا اگه میدونستم کروناست نمیتونستم دووم بیارم،اتاق بغلیمم یکی اوردن دقیقا باعلائم من😪😢