2737
2734

گفت اگه تو بگیری هرکاری میکنم منم ازت بگیرم،بعد تومیخوام جهان نباشه،گفتم پس بچمون چی؟گفت بعد منوتو اون باشه که چی؟بیوفته زیردست کی؟

میگفت شاید دووم بیارم یه هفته ده روز یه ماه بری خونه بابات بدونم هستی بتونم زندگی کنم اما ناموسا بدون تو نمیتونم میمیرم،خیلی به دلم چسبید حرفاش اصلا انگار قدرت گرفتم خوب شدم،من توی بارداریم کرونا گرفتم آذر ماه،با تبی که از۴۰درجه نمیومد پایین و توی پاشویه آب بخارمیشد از روی دست و پام،باسرفه های مداومی که همه ی مریضای بخش مادران پرخطر صداشون دراومده بودو بی خواب بودن،تویه اتاق تنها ایزوله بودم و حق رفتن توی راهرو رو نداشتم،اکسیژن داشتم و یک هفته تمام دارو گرفتم تا یکم روپاشدم،۳۵هفته بودم و قطعا اگه میدونستم کروناست نمیتونستم دووم بیارم،اتاق بغلیمم یکی اوردن دقیقا باعلائم من😪😢

خانوادم،همسرم و دخترم تمام وجودمنن😍خدایا تن همه سالم و لبشون خندون باشه


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
2738

وای آذر. کلا فک کنم تولید کنندش شما بودی😭🤣🤣🤣

زنی را می شناسم من*که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن؛درون آشپزخانه*که می گوید پشیمان است*چرا دل را به او بسته؛کجا او لایق آنست؟*و با خودزیر لب گوید:گریزانم از این خانه*ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم راپس از من می زند شانه؟!* زنی را می شناسم من که نای رفتنش رفته*قدم هایش همه خسته*دلش در زیر پاهایش*زند فریاد:دگر بسه
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687