همسرت عاشق نبوده
يه مرد يه دخترو بخواد اسمون به زمين هم بياد پس نميكشه
مثل برادرشوهر من كل دنيا گفتن نه و واقعا جلوش ايستادن اما گفت همين دختر والسلام مادر شوهر من همه از بي حياييش حساب ميبرن حريف پسرش نشد
اخرم ٢١روز تمام برادرشوهرم لب به غذا نزد تا مامانش رضايت داد بره خواستگاري روز خواستگاري داماد عين يه مرده متحرك بود
روز خواستگاري مادرشوهرم نرفت
بعد از ازدواجم خيلي سنگ انداخت( انصافا دلايل مخالفتشون موجه بود اما عشق ادم كور ميكنه) اما بازم برادرشوهرم مثل كوه پشت زنش ايستاد نميزاره اب تو دل زن و بچه ش تكون بخور
بعدا متوجه ايراداي اساسي خانمش شد منتها انقدر دوستش داشت و داره تنهاش نگذاشت
عشق يعني اين نه اوني كه شما تعريف ميكني