من ۲۸ سالمه دیپلم دارم
همسرم کارمند شرکت گاز زندگی خوبی داریم
فقط حرص میخورم خیلی زیاد
جاری ام پزشک
من ۲ تا بجه دارم
اون یکی
چند روز پیش خونه مادر شوهر بودم
پدرشوهرم بیسکویت خریده بود
پنهون از چشم بچه ها داد مادر شوهر گم و گورشون کنه ما نبینیم
پسرم دیده بود گریه میکرد بیسکویت میخ واست
مادرشوهرمم به روی خورش نیاورد
منم زدم تو گوش بچه ام که بیسکویت نداریم ساکت شو
حالا اگه بچه جاری بود چادر سر میکرد میرفت براشون میخرید ولی بچه من 😔
به همسرم گفتم گفت این اخلاق شه چیکارش کنم
منم دیگه اونجا نمیرم والا
البته جاری ام خیلی خوبه اصلا خودش رو بالا نمیبینه