2726
عنوان

به نظرتون چرا؟؟

324 بازدید | 45 پست

بچه ها من ی نفر رو میشناسم ک بیست سالشه شوهرش چهل و هفت سال خیلی خوشبخته

اینو خودشون نمیگن ولی از توچشماش میخونم از زندگی خیلی لذت میبره اینم بگما شوهرش چهل و هفت سالشه انگار سی سالشه اصلا بهش نمیخوره همچین سنی داشته باشه مثل داریوش فرضیایی😂😂😂😂

ولی ی نفر رو میبینم ک بیست سالشه شوهرش بیست و شش سال ولی هر رو تو دادگاه ودعوا 

چرا ب نظرتون اون یکی با ۲۷ سال اختلاف خوشبخته ولی این یکی با شش سال خیلی مشکل دارن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728

چون ادما متفاوتن

ي٥٠ساله داريم از ٢٠ساله ها جوونتر😂😂

من همون 🧚🏻‍♀️arstar سابقم🙋🏻‍♀️تركوندنم نامردا☹️تركيدنمم بخاطر زدن حرف دل خودم و شماها بود❤️فداي سرتون👑👑

چرا با اینقدر اختلاف سنی باهم ازدواج کردن😑

من یاده ریحانه پارسا و شوهرش افتادن

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز