سلام بچه ها من تو این دوران بارداری روزی نیست که غصه نخورم و عصبی نباشم. همش میترسم اخر سر یه اثر بدی روی بچه ام بزاره😔 جاری و برادرشوهرم خیلی در حقم نامردی کردن من آدم بسیار شاد و دل پاکی بودم ولی اینقدر دل من رو شکستن و سکوت کردم که دیگه با صلوات و قرآن خوندن هم دلم آروم نمیگیره. پدرشوهر من چندماهی میشه دور از جونتون سرطان گرفته من هم چون دلم براش میسوخت و مادرشوهرمم توان نداره از اول بدون توجه به جاری ها و بقیه موندم کنارش و پرستاریشو کردم. اونوقت جاری و برادرشوهر بی شرفم بجای تشکر کردن یه روز گفتن مریم خانوم ول و بیکارست که میاد اینجا. یه روز گفتن میاد اینجا مفت میخوره و میچرخه درصورتی که از وقتی پدرشوهرم زمین گیر شده همه بار زندگی رو دوش شوهر منه. شوهرم با اینکه ته تغاریه هم خرید میکنه هم به خونه میرسه هم از پول خودش همه چی میخره. یا میگفتن میاد همش سرش تو گوشیه درصورتی که من چون وقت زندگی نداشتم حتی از شغلمم انصراف دادم. باهام مثل کلفت ها رفتار میکردن و من هم جواب پس نمیدادم چون با خدا معامله میکردم. اونوقت خودشون تا یه کار میکردن چقدر منت میزاشتن و منو شوهرم رو سعی میکردن بی عزت کنن. منم دیگه کم کم رابطمو کم کردم و وقتی باردار شدم سعی کردم بیشتر استراحت کنم و به خودم برسم چون هم توانم تو این مدت رفته هم کمردردم بخاطر پرستاری کردن ها برگشته. تو رو خدا کمکم کنید اصلا نمیتونم از فکر خودشون و نامردی هاشون دربیام همش تو فکرم در حال جنگ باهاشونم و تپش دل از غصه گرفتم
عزیرم مطمین باش دعای پدر و مادرش برای شما کافیه ...همین
طولانی بود حوصله نداشتم بخونم فقط خواستم بهت بگم یا برو مشاور و کلا هر طوری میتونی خودت رو اصلاح کن یا همینطوری ادامه بده و درعوض صاحب یه بچه بیش فعال و نق نقو و گریه وو. بی قرار شو که تا مرز جنون ببرت و حسرت بچه های آروم دیگران رو بخوری
اصلا بهشون محل نده بخاطر نی نیت افکار منفی رو دور کن
بچه کع بیاد خود ب خود عوض میشن ولی نزار بچع رو زیاد ببینن خودش میشه یه انتقام
همه رو بلاک کن
زنگ هیشکیو جواب نده...فقط آرامش
باهاشون با احترام حرف بزن اما نظر بده
خاک برسرشون خداجای حق نشسته عزیزم الهی که خدا دربرابر اون همه زحمتی که واسه پدرشوهرت کشیدی بچتوسالم وصالح بهت ببخشه غصه نخورعزیزم توبارداری غصه واسه خودتو نی نی ضررداره
ببخشید طولانی شد. بخدا دلم پر شده. مادرشوهر و پدرشوهرم خوبن تو این مدت بابت هرکاری ازم تشکر کردن ولی اونا همش میخوان من و شوهرم رو پیش اونا بی عزت کنن. حتی جاریم چند شب پیش نفرین کرد به شوهرم‌گفت ایشالا درد بابا رو شما بکشی ببینیم بچه ات جمع و جورت میکنه😭 همش تو قنوت هام میخوام خدا فتنه ها و نفرین هاشون رو به خودشون برگردونه. من از هر لحاظ از جاریم و خانواده همسرم سَر هستم. ولی جاریم چون افاده ای و نازنازی هست هیشکی بهش هیچی نمیگه که یه وقت نکنه خانوم بهش بربخوره. خیلی گستاخ و بی ادب هستن. منم بی زبون و شوهرم مظلوم
ولعصر زیاد بخون وخرما هم میگن صبور میکنه. یوگا برو
به بچه ت رحم کن عزیزم بابا بزار هرچی میخوان بگن دوستان واست مهم نباشه اصلا .
عزیزم الان که رفت و آمد نداری غصه چی رو میخوری؟
بی حرمتیاشون در گذشته؟
بیخیال شو گلم به بچه ی قشنگت فکر کن به مادر شدنت با فکر و خیال بیهوده اعصاب خودتو خورد نکن اونها لایق تو نبودن
زحماتت در حق پدر و مادر همسرت رو خداوند یجایی از زندگیت بهت بر میگردونه
دیگه نبینم بنالی آفریییین خانوووم شاد و بانشاط
عزیزم شمااگه یه کاری میکنی اول به خاطرخدابعدبه خاطرت همسرت.ببین اگه همسرت وخانوادش تشکرمیکنن کافیه.به حرفای جاریت وبرادرشوهرت توجهی نکن کم محلشون کن همسرت بایدجواب بده نه شمابعدشم الان شماکه بارداری فقط استراحت کن دیگه نمیخوادکمک کسی کنی دروهله اول الان خودت وبچت مهم هستی.اجرکارت هم خدامیده
همه دردم از اینه که نمیتونم افکار منفی رو از خودم دور کنم. من یه زن بسیار شاد و پرشور بودم که هیچی و هیشکی نمیتونست منو از پا دربیاره . من خیلی قوی بودم همه از همین خوبی زیادم بهم حسودی میکردن. ولی دیگه کم آوردم. دارم سعی میکنم سرم رو گرم کنم که کمتر بهشون فکر کنم ولی بازم کم میارم. خیلی میترسم‌بچه ام نق نقو بدنیا بیاد و کینه ای بشه
ما هرشب به پدرشوهرم سر میزنیم. اینقدر فتنه کردن که پدرشوهرمم باورش شده همه کاره اونا هستن! خیلی دلم میخواد یه بار بشینم با پدرشوهرم حرف بزنم و درددل کنم. پیش فک و فامیل هم تیکه میندازن که خودشون رو با زبون بکشن بالا و مارو پایین بیارن.
هرچند عزت دهنده خداست ولی باشه سعیمو میکنم که بهشون فکر نکنم و محلشون نزارم تا روزی که خدا حقشون رو کف دستشون بزاره. حیف دل من و بچه معصوممه
تو نیکی میکنو در دجله انداز
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
