2737
2734
عنوان

دعوا شدید

201 بازدید | 12 پست

چندروز پیش شوهرم خونه مادرش اینا سر یه موضوع الکی باهام بحث کرد بحث بالا گرفت جوری ک شوهرم جلو مادرش و برادرش منو کتک زد بعدشم مادرش فاز نصیحت برداشت ....فرداش آشتی کردیم و از دلم درآورد ولی خیلی حالم بده خیلی خوردم کرد جلو خانوادش 

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

اصلا نباید حتی یه کلمه خونه کسی با شوهرت بحث کنی 

بیارش خونه تکه تکه ش کن😐😐😐

🌾برای ظهور آقامون امام زمان ع صلوات🌾هرکس میخواد براش آیه الکرسی بخونم منو تگ کنه🌹 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجه 🌹
2731

کاش بحث رو کش نمیدادی و پیش اونا کوتاه میومدی بعد که تنها شدین باهاش حرف می زدی. ولی خب حالا که شده دعوای زن و شوهری هم همه دارن خورد شدن نداره کمی باهاش سر سنگین باش تا تکرار نکنه کارشو.

بیگناه پای دار رفت نمیدانست بالای دار هم خواهد رفت! چاقو دسته ی خود را برید و محبت خارها را گل نکرد.                                                                       همانطور که دوری دوستی نیاورد، در و تخته هم اصلا با هم جور نبودند.                                                     بار کج هم چه خوب به منزل رسید. به دعای گربه کوره عجب بارونی اومد.                                                    کار از محکم کاری عیب کرد.ماه هم چه خوب زیر ابر پنهون ماند.                                                             اتفاقا پول خوشبختی آورد و ظلم ماندگار شد. تاریخ انقضای ضرب المثل ها هم به پایان رسید.                    عجب دنیای عجیبی ست.
باید می گفتی همون جوری که جلو خانوادت خوردم کردی همونجا هم باید از دلم دربیاری

من چون از دستش ناراحت بودم فقط اونجا کم محلی کردم بهش اونم یه چیزی کرد بهونه و شروع کرد به بی احترامی ودعوا 

مادرشم همش میگفت شوهرت خوبه نباید عصبانیش کنی مردها طاقت کم محلی ندارن ....

2738

خیلی حس بدیه.....من تازه عقد بودم بابام فوت کرد خیلی ناراحت بودم یه روزشوهرم داشت باهام حرف میزد مامانشم از اونطرف داشت بهم درمورد غذا میگفت من چون بزرگتر بود همش برمیگشتم جواب مامانش و میدادم که یهو شوهرم قاطی کرد با مامانش بحثش شد که وسط حرف من نپر  و هرچی از دهنش در  اومد بهش گفت( خیلی ادم ارومیه ولی نمیونم اون موقع همه تو فشار عصبی بودیم)من اومدم دهنش و گرفتم که جلو من بد و بی راه نگه به مادرش طفلی قفل کرده بود مامانش ....یهو محکم زد رو دستم .دستم قرمز شد رفتم یه گوشه نشستم... بعد که حرفاشو زد از عذاب وجدان مامانش که مثلا اینجوری نشون بده اومد زد رو دستم و گفت دفعه اخرت باشه وقتی باهات حرف میزنم جواب یکی دیگه رو میدی ها....من و میگی یهوووو وحشی شدم جیغ و جیغ کشی که من مامانت نیستما ...بذار خاک بابام خشک بشه بعد به من دست بزن(افسرده شده بودم فک میکردم هرکی هرچی میگه بخاطر اینه که بابا ندارم؟)خلاصه اومد سمتم ارومم کنه هی دهنم و میگرفت منم وحشی تر میشدم اون هی میگفت خفه شو من بیشتر جیغغغ میکشیدم همه همسایه هاشون ریختن تو خونه هم کتک خوردم هم خیلی زدم ... ولی هیوقت شرمندگیش پاک نشد هنوز یادم میفته له میشم تو خودم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687