2726
عنوان

بیاید کمک از شوهرم خسته شدم

240 بازدید | 29 پست

از دست شوهرت خسته ام

برای اینکه رابطه مون حفظ بمونه خیلی چیزا از خونوادشو همیشه تو دلم میریختم و سعی میکردم بموقع مطرح کنم

ولی تو این مدت زندگی شوهرم همیشه تو حرفاش مدافع اونا بوده


و این منو رنجورتر میکرد

حالا به مرحله ناامیدی ازش رسیدم

شوهرم هیچ جوره با من همراه نمیشه، با اینکه بدی های اونها مشخصه

حالا موندم گام بعدیم چی باشه


عایا بهش بگم بیخبال زندگی گرم دیگه

فقط مثل خیلی زن و شوهرایی که روابط شون سرده کنار هم زندگیمونو بکنیم، ؟ یا این جمله خطرناکیه

اخه شوهرم هم خرو میخاد هم خرما

انتظار داره بدی میبینم از خودش یا خونوادش 

دیگه ناراحتم نباشم و فضای خونه رو غمگین نکنم

اگه به من حق میداد 

من ناراحتیم تموم میشه، ولی هیچ جوره حق پذیر نیست


خلاصه اینکه دلم میخاد ازش دل ببرم اینطوری منم دیگه اینقد ناراحت نیستم و تو دلم بهش امیدی ندارم. 

ولی میترسم

بعدش وارد یه زندگی غ قابل تحمل نشم ک بگم به خودم که خودت ب این سردی اجازه دادی


اصلا ب شوهرم چی بگم. چون بعد یه دعوا بالاخره باید موضعمون رو معلوم کنیم

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

2728

چرا میزاری خانواده شوهرت به چیزی که میخوان برسن؟اونا میخوان میونت با شوهرت خوب نباشه خودت ناراحت باشی واقعا ارزش اینو داره زندگیتو زهر کنی به جهنم بزار بگن اینقدر بگن تا جونشون دربیاد حرفشونو نشنیده بگیر میبینی شوهرت همراه نیس نرو گلگی کن پیشش کلا کارا و حرفا رو نشنیده بگیر زیر سیبیلی رد کن

حساب همسرت رو از خونواده ش جدا کن..مثلا اگه اونا چیزی میگن که دلخور میشی این تقصیر همسرت نیست و نباید به شکل بدی به روش بیاری..می تونی با لحن خوب و مثبت اول از خوبیای همسرت جلوش بگی و بگی که از زندگیت راضی هستی بعدش با همون لحن خوب بگی که می خوای رفت و آمدت رو با خونواده ش کم کنی که تاثیری روی خوشبختی تون نذارن...

منم چند سال پیش تو همین شرایط بودم! رفتم مشاور بهم گفت هرچی از خانواده شوهرت بد بگی تو بد به نظر میای به هر حال اونا خانواده شوهرت هستن و اون خیال میکنه تو با این کارا میخوای اونو از خانواده ش جدا کنی.

با کمک مشاور من جبهه گیریمو نسبت به خانواده همسرم کم کردم.بهشون محبت کردم اونا هم کم کم باهام گرم شدن و پیش شوهرم هم عزیز شدم.

اوایل هر حرف و حرکتی بهم بر میخورد الان نه اصلا برام مهم نیست کی چی میگه.به قول مشاور جلو شوهرت به خانواده ش بگو چشم بعدا بین خودتون هرچی تو بگی اون میگه جشم😁

شوهرم برگشته میگه تو منو از خونوادم دور کردی

پس به شوهرت بگو هر وقت خواستی برو به خونواده ت سر بزن.. من نمی خوام تو رو از اونا جدا کنم.. رابطه تو با اونا به من ارتباطی نداره.. فقط چون رفتارشون باهام خوب نیست نمی تونم باهاشون رفت و آمد کنم

قبول نمی کنه یعنی چی. 

انکار میکنه. میگه اینجوری نبود .میگه تو حس میکنی. میگه منظورشون این نبود؟ ...........

هر کدوم رو میگه معنیش یه چیزه. میدونم عزیزم اشتباه کردن. متم دوست ندارم اینجوری بشه اما همه اتفاقات دست من نیست و نمی تونم همشو تغییر بدم . 

عزیزم میشه اونا رو ول کنی و به زندگی خودمون بپردازیم . اونا خانوده ام هستن و من نمیتونم ازشون ببرم . ولی لطفا شما جدیشون نگیر. 

اما چون یه مرد ایرانیه وای چقدر حرف میزنی. میزاری تلویزیون ببینیم . حتما باید جنگ درست کنی. 

گلم معذرت خواهی بلد نیستن . گیرم غرورشم شکست بعدش چی. منتظر اتو از سمت خانواده شما میمونه. 

مهربان باشیم. با خودمان با پرندگان حیوانات با گلها و درختان با زمین با سالخوردگان و کودکان دنیا زیباتر میشود
پس به شوهرت بگو هر وقت خواستی برو به خونواده ت سر بزن.. من نمی خوام تو رو از اونا جدا کنم.. رابطه تو ...

خب اخه شوهرم بشدت تحت تاثیره

خیلی ضعیفه

یهویی بد منو میگن

یه چی ب شوهرم میگن که بعدش من باید بیام جمعش کنم

منم چند سال پیش تو همین شرایط بودم! رفتم مشاور بهم گفت هرچی از خانواده شوهرت بد بگی تو بد به نظر میا ...

آفرین. حیف عمر دوروزه نیست خددمون زهر توش حل کنیم

مهربان باشیم. با خودمان با پرندگان حیوانات با گلها و درختان با زمین با سالخوردگان و کودکان دنیا زیباتر میشود
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730