دوستان من و عشقم یکسالی میشه با هم دوستیم و خانواده هامون 6ماهه.ک میدونن
دیشب به نامزدم گفتم از روزی ک رفتی خونه خواهرت کلا بی محلی میکنی یکسره بیرونی، اونم گفتش اسم خواهر من و نیاز حق نداری دربازش اینجوری حرف بزنی منم گفتم باشه چشم
مامانم شنیده تمام حرفامونو، اومد کتکم زد ک چرا اینجوری گفتی اون ولت میکنه ابرومون میره همه جا ما رو بی آبرو میکنی
جوری کتکم زدن ک چشمم سیاه شده
همون موقع فرزاد زنگ زد دید گریع میکنم قسم داد ک چی شده نگی زنگ میزنم به بابات و اینا مجبور شدم بگم
زنگ زده به مادرش ک مامان. مامان آیدا، ایدا رو زده زنگ بزن به مامانش ارومش کن
ابروم قشنگ رفت نه!