صبح بخیر...ءاگه میدونستم انقدر غم از دست دادنشون سخته هیچوقت جوجه نمیخریدم.دخترم هفت سالشه.دو روز پیش واسش دو تا جوجه مرغ کوچولو یکروزه خریدم..رنگی نبودنا.از این خوشکل قهوا ی ها که چشماشون خط چشم داشت.از همون اولم گفتم شاید بمیرن.دو روزه خونه ما عزاست.یه چشم دخترم اشکه یکیش خون.اسمشون قهوه ای و کپل بود..دخترم چرت که میزدن هی میگفت مامان بیا ببین نمرده باشن.دیروز دیگه کم غذا خوردن و الان رفتم و با دو جسد روبرو شدم.چی بهش بگم.بگم دوسته بابا گفت میبرم خوبشون میکنم؟اونوقت چشم براهه.بگم مردن میدونم عزا و گریه است.دروغ بگم یا راست؟بگم دوست بابا برد گفت خوبشون میکنم و برمیدارم واس خودم؟طاقت نداره!چی بگم