سوالای مسخره ای که آخر شب میاد تو مغز آدم😂 صفحه 2

عالیجناب8

مدیر

عضویت: 1399/03/26

تعداد پست: 1182

چرا ما ایرانیا به نوشابه ی نارنجی میگیم‌ زرد؟.

اولین باری که لغت ها و کلمه ها کشف شدن چیشد؟

مثلا چرا به آتیش گفتن آتیش چرا به باد نگفتن آتیش یا برعکس😂

سوالهای مسخره ذهنتان را بنویسید😅

به بیشترین لایک هیچی اهدا نمیشود😂

صرفا برنده است چون گرونیه پول نداریم اوکای؟😃

کاربر قدیمیم بنا به دلایلی خودم کاربریمو ترکوندم..

1399/04/22

01:53

12 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

پائیزدخت

عضویت: 1399/03/08

تعداد پست: 925

چرادر کوچه بازه

پائیزک سابق هستم عضویت اول۹۷/۷/۴

1399/04/22

01:55

0 نفر لایک کرده اند ...

kiyannaa

عضویت: 1398/02/01

تعداد پست: 43151

اینو توی اینیستا خونده بودم 😂😂🌷

بله کپی بود 😁⁦♥️⁩

با دوست پسراتون میرید مسافرت؟ من یبار بابام فهمید با دوست پسرم تلفنی حرف میزنم با نیسان از روش رد شد بعد من و با اسید غسل داد الان پوست ندارم

1399/04/22

01:56

1 نفر لایک کرده اند ...

مامان الهام

بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

yasi_j

عضویت: 1399/03/01

تعداد پست: 315

چرا قنادی قند نمیفروشه؟

چرا عطاری عطر نمیفروشه؟

live shrinks or rxpands in proportion to one,s courage💟💖

1399/04/22

01:56

5 نفر لایک کرده اند ...

پائیزدخت

عضویت: 1399/03/08

تعداد پست: 925

چرادم سگ درازه

پائیزک سابق هستم عضویت اول۹۷/۷/۴

1399/04/22

01:56

1 نفر لایک کرده اند ...

mahboooobeh5

عضویت: 1398/12/20

تعداد پست: 16131

چی بود تاپیکش ندیدم😂

یه آدم چینی با عمامه بود😑

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

1399/04/22

01:56

0 نفر لایک کرده اند ...

خلگوشی_عصبانی

عضویت: 1399/03/15

تعداد پست: 1557

چرا منو نخواست ؟ چرا رفت💔💔💔😢😢😢

یه مدت نیستم دوریم و تحمل کنید تا برمیگردم😃🖐زندگیم اونجایی خیلی دلم واسه خودم سوخت که رفتم پیتزا پنج تومنی خریدم طرف گفت نوشابه هم بیارم؟چون پول نداشتم گفتم نه نوشابه واسم خوب نیست بعد طرف گفت نوشابه اش رایگانه. با هرگازی که به پیتزا میزدم یه قطره اشک از گوشه چشمم می ریخت پایین

1399/04/22

01:56

0 نفر لایک کرده اند ...