من امروز گرفتم لیوان و کوبیدم تو اپن نصف لیوان شکست تمااام تیکه هاش پاچید تو صورت ابجیم و مامانم خداروشکر نرفت تو چشمشون بعد با همون نصفه دیگش میخواستم ابجیمو بکشم و مامانم جلومو گرفت گوشیمم محکممم کوبیدم تو دیوار از فاصله چند متری
وقتی دوازده سالم بود چاقو ور میداشتم تو دعوای خونوادگی بازم مامانم جلومو میگرفت
ابجیم دوازده سال از من بزرگتره یبار با پام هولش دادم کله ملخ شد
بخدا بگید وحشی جمع میکنم از ایران میرماااا😐
بخاطر مشکلات روحیم اینطوریم ولی در اصل خیلییییی مهربونم