چشمات با من رفیق جون جونیه ببین چه بارونیه😭ای وای اگه ما همو پیدا نمیکردیم😔امشب میخوام دیوونه بازی کنیم خدا رو راضی کنیم😃بذاره با هم همه دنیا رو بگردیم😍انقد عاشق شدن عین خود آزاریه من مریضت شدم وقت پرستاریه😤قلبم از دست رفت آخه چه اصراریه😠درد و درمونمی تو خود جونمی عشقم 😉😘
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
در تاریخ 99/9/9 بهترین اتفاق زندگیم افتاد. به ارامش دست یافتم و همه چیز برای رسیدن به ارزوهایم فراهم شد به خدای خود نزدیک تر شدم و خانواده ام غرق در ارامشی بی پایان شدند
فک نکنم تو اطرافیانم دعواهایی به شدت پدرو مادر من وجود داشته باشه خیلی هم روی درسمو روی روحیه م تاثیر بدی گذاشت حالا که یکیشون فوت کرده خونه ارومه ولی خب سخته الانم هنوز تاثیرات بدش هست روم ولی اون موقع کم سن تر بودم اگه الان بود صددرصد عاقلانه تر رفتار میکردم کاری میکردم که زیاد خونه نباشم کتابخونه میرفتم واسه درس خوندن که تمرکز داشته باشم و یا کلاس میرفتم خلاصه خونه نباشم...ولی اون موقع خیلی چشمو گوش بسته تر بودمو زود تسلیم میشدم ولی میدونم رو روحیه ت خیلی تاثیر بدی میزاره اگر میتونی خودتو یکم دورتر کن که شاهد دعواهای کمتری باشی