سلام من گوشواره دارم میخوام بفروشم ی کم از پولشو بردارم نمیدونم گل گوش بخرم یا گوشواره ی که حجمش کم باشه اخه من گوشام خیلی حساسه ی چیز سنگین گوش کنم درد میکنن بنظرتون گل گوش بخرم یا گوشواره حجم کم من تجربه گل گوش ندارم اصلا تاحالا نداشتم ؟؟؟😶
تیکر بارداریم نیست .خدایا یه بچه سالم و صالح بزار تو دلم 😘
چادر من !!!! توبا من بزرگ شدی!با لحظه های زندگیم همراه بودی با من زیر باران ماندی و خیس شدی با من قد کشیدی تغییر کردی با من زیر آفتاب گرمت شد رنگ مشکی ات زیر نور آفتاب رنگ باخت تا رنگ از زندگی ام نبازد
شاید خنده دار باشه ولی یه وصیت دارم و عین حقیقءاینکه هنگام دفن بر جگرم یا قلبم یک برگه ی جواب آزمایش بارداری مثبت بگذارید چون خیلی وقتها دلم سوخته شاید دلم آرام گیرد
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
من گوشام ۳تا سوراخ داره و توی سوراخای بالایی گوی انداختم، اصلا اذیت نمیشم و خیلی خوبن
دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه میخواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که میخواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفتهای یکبار بروز میکنم🤗😍
من خودم با گلگوش اصلااا نمیتونم بخوابم قشنگ تا مغزمو سوراخ میکنه
من بودم گوشواره میگرفتم
در تاریخ 99/9/9 بهترین اتفاق زندگیم افتاد. به ارامش دست یافتم و همه چیز برای رسیدن به ارزوهایم فراهم شد به خدای خود نزدیک تر شدم و خانواده ام غرق در ارامشی بی پایان شدند