میدونم نباید کم اورد میدونم نباید خسته شد میدونم زندگی ادامه داره فقط دلم خواست یه گوشه ای وایسم و بگم خسته ام ویکی بفهمه ..فقط نشنوه ها ....بفهمه..
امروز صبح هم بچه پسرعمه شوهرم بدنیا اومد...هر جفت پسر عمه هاش بعد از ما عروسی کردن یکیش دخترش یکسالشه یکیش پسرش امروز دنیا اومد...دلم خیلی گرفته..بخدا حسودی نمیکنم حسرت اون چیزی که ندارم و میخورم دلم میخواد منم مادر بشم...من دوبار سقط کردم..استوری های اینا هم یه طرف.جاریم خواهرشونه..کشتن خودشونو از بس چشم نظر گذاشتن زیر عکساش..منم دلم میخواد بچه دار بشم خدایا یه نظری کن..از صبح تا حالا دارم گریه میکنم..