تعریف بیخودی

بچه ها من مادرشوهرم ۵۰ سالشه دوتا دخترم داره .. یکیش سره خونه زندگیشه یکی دیگش تو عقده ... بعد این مادرشوهرم عادت داره خیلی ازخودش و دختراش تعریف میکنه .مثلا چیزایی که میگه ایناست .. یه بار با همین دخترکوچیکش رفته بودن واسه جهیزیش خرید کنن بعد موقعی که اومد خونه گفت صاحب مغازهه گفته چون شما خیلی خانم خوبی هستی بخاطره شما تخفیف خوبی بهتون میدم .یا مثلا ازیه سوپر نزدیک خونشون یه بار نسیه گرفته بود بعدمیگفت مغازه داره گفته شما خیلی خوش حسابی و خیلی خانوم خوبی هستی هرموقع خاستی بیابازم نسیه ببر ..حالا اینابه کنار درمورده دخترش بازهمش میگه فلانی گفته چقد دخترت خوشگله ..مثلا یه بار دخترش رفته بود جایی که مادرش کار میکرد کلیدای خونشونوبگیره .بازشبش مادرشوهرم اومد گفت همکارم گفته چه دختره خوشگلی داری .یا یه زنه همسایه داره بنده خدا یکم شیرین عقله اصلا باکسی صحبت نمیکنه .حتی مادرشوهرم اونم میگفت گفته چقد دخترت خوشگله .. من باخودم میگفتم این عمدا جلوی من ازخودشون تعریف میکنه .بعد اینم بگم که همین دخترش که توعقده وازش تعریف میکنه باشوهرش خیلی مشکل داره .دیشب داشتیم درموردش حرف میزدیم بعد من بهش گفتم خاهرم شوهرتو دیده گفته اصلا مالی نیس واصلا قیافه نداره ..دیدم مادرشوهرم از اونور گفت اره بعدخاهرش گفته چقد خاهرشوهرت خوشگله تو کل دنیا لنگش پیدانمیشه درحالی که من اصلا درموردش به نادرشوهرم حرفی نزده بودم .. حالا خاهرشوهرمم خیلی خوشگل نیس .دماغشو عمل کرده و مادرش فک میکنه دیگه هیچ عیبی نداره . من از این دروغا وتعریف تمجیداش خسته شدم واقعا نمیفهمم هدفش چیه از این کارا اخه هیچ چیزی واسه تعریف کردن نداره درعوض خیلی زن بد دهن و غر غرویی هست وتوکوچکترین مسائل منوشوهرم دخالت میکنه جلو شوهرم همش هواشو داره اما به محض اینکه شوهرم نباشه پشتش غیبتشو میکنه شوهرمم اینارو میدونه اماچون مادرشه نادیده میگیره .بعداینکه دامادشون همش پشت من به خاهرشوهرم میگه مادرت خیلی عروستونو پررو کرده وهمش غیبتمو میکنه درحالی که اصلا اینطور نیس فقط منو خدام میدونیم مادرشوهرم چه رفتارایی بامن داره تاحرفی میزنم برعکسشو میگه .حتی میگه پول بهم بدین من رو رهنم بزارم .درحالیکه همین داماداش حاضر نیستن یه دونه عدس بهش بدن بعد ازمن توقع دارن ..توخونشون همه ی کارای مادرشومیکردم(درحال حاضربامادرشوهرم زندگی میکنم) از لباساش بگیر تاظرف غذای خودش ودخترش رو میشستم تا اینکه دیدم هرچی من لطف میکنم مادرشوهرم هارتر میشه و ناراضی تر منم دیگه هیچ کاری نمیکنم فقط کارای خودمو شوهرمو انجام میدم ودارم کار میکنم تا ازخونشون برم ..به نظرتون کارم درسته ومن حق دارم؟؟؟ببخشید خیلی طولانی شد